محبت والدین اساس اعتماد به نفس فرزندان

۱۴۰۲/۰۴/۲۲ - ۰۱:۵۳:۱۵
کد خبر: ۲۱۰۴۶۷
محبت والدین اساس اعتماد به نفس فرزندان

نوشین  منافی

محبت بدون قید و شرط والدین برای فرزندان باعث ایجاد حس امنیت در آنها شده و زیر بنای سلامت روان آنها را می‌سازد. در واقع محبت کردن والدین به فرزندان آغازی است برای ایجاد اعتماد به نفس در آنها و تاثیر بسزایی در آینده فرزندان خواهد داشت. برخی از پدر و مادرها بر این باورند که باید فاصله عاطفی خود را با فرزندانشان حفظ کنند به همین خاطر در بسیاری از مواقع این حفظ فاصله عاطفی به سلامت روان کودکان آسیب‌های جبران‌ناپذیری وارد می‌کند. فراموش نکنیم انسان هرچند هم بالغ باشد بدون دریافت عواطف در زندگی خود تبدیل به متحرکی می‌گردد که قادر به حرکت به سمت‌وسوی رشد و سازندگی نیست. 

به عبارتی هرچند بنای شخصیت انسان از کودکی به‌درستی بناشده باشد، لیکن در اثر مواجهه با فقر عاطفی در بزرگسالی حتی قادر به مدیریت زندگی شخصی خود با پوشش معنا، پویایی و سرزندگی نخواهد بود. انسان صرف‌نظر از سن و مشخصه‌های دیگر بسیار به دریافت محبت و عواطف محتاج است و به‌واقع، بنیه اصلی زندگی و فعالیت وی احساس غنا و سیری از عواطف است.

بسیار دیده می‌شود افراد خسته‌ای که در هیچ‌یک از تعاملات فردی و بین فردی انرژی مکفی ندارند و پس از بررسی معلوم می‌شود آنها با کمبود محبت و عاطفه مواجه هستند. بنابراین، انتقال محبت و عواطف به نوجوانان به‌قدر محبت به کودکان اهمیت دارد و تنها مورد تمایزدهنده این مهم در این دو گروه سنی، مربوط می‌شود به تفاوت موضوع، زمان و تفاوت کمی در انتقال محبت. به این ترتیب در هر برهه از زندگی دریافت محبت بخشی از شاکله روانی، اجتماعی و معنوی انسان را تکمیل می‌کند؛ لذا بر اساس قاعده رشد و تکامل، دریافت این عامل اساسی حیات تا آخرین مراحل رشد انسان، یعنی سالمندی موردنیاز است. 

بخشی از صور محبت به فرزند عام است و بروز کمی و کیفی آن تقریباً در تمام والدین به یک‌شکل و اندازه است و موقعیت‌های بروز آن نیز مشابه است، از قبیل محبت به فرزند هنگام بیماری؛ بخش دیگر آن خاص است که متناسب با آگاهی والدین، غنای درونی و ظرفیت روانی- معنوی ایشان و نیز نوع شخصیت فرزندان، صورت‌های مختلفی به خود می‌گیرد. به عبارتی به فراخور گوناگونی شخصیت والدین و شخصیت فرزندان، رفتارهای محبت‌آمیز والدین نیز متفاوت می‌شود. تیپولوژی شخصیتی و بسیاری از فاکتورهای روانی -اجتماعی، معنوی و جسمانی در میزان تاثیرپذیرفتن فرزندان از کمبود محبت موثر هستند اما به‌طورکلی، بروز بیرونی کمبود محبت در دختران بارزتر است. کمبود محبت دختران را منزوی، خجالتی، ترسو و پسران را پرخاشگر، بدبین، بی‌رحم و ... می‌کند.

از سوی دیگرنقش محبت پدر به فرزند در شکل‌گیری، رشد و ارتقا بخشی از شخصیت فرزند موثر است و نقش محبت مادر در شکل‌گیری، رشد و ارتقا بخشی دیگر؛ اما چنانچه مادر در تعامل زمانی بیشتری با فرزند باشد، ضعف ابراز محبت به فرزند در زمان طولانی آسیب بیشتری را برای فرزند ایجاد می‌کند، نسبت به زمانی که زمینه تعاملی محدودتر باشد. کمبود محبت نه‌تنها با ازدواج جبران نمی‌شود بلکه دختر و پسر رشد یافته این کسری بسیار مهم را در یک رابطه دونفره‌ای قرار می‌دهد که چنانچه با عواطف والدین در دوره‌های سنی پیشین سیر و ساخته نشده باشند، در ازدواج قادر به تعامل موثر و صحیح نخواهند بود. 

غالب افرادی که دچار کمبود محبت در خانواده هستند، چالش‌های رفتاری بسیاری را در زندگی مشترک خویش تجربه می‌کنند که این چالش‌ها، ارتباط بسیاری با ضعف‌ها و نابسندگی‌های عاطفی برگرفته از عقده‌های حقارت دارد. در حقیقت می‌توان گفت، گلی که ریشه‌اش آسیب‌دیده با تغییر گلدان، با طراوت نمی‌شود. نوجوانان و جوانان باید یاد بگیرند که درخودماندگی متأثر از زندگی گذشته خود را پیش نگرفته، بلکه کنش‌گر ماهری بر زندگی و سابقه خویش باشند و این مستلزم این است که آنچه در حال حاضر هستند را نپذیرند؛ بنابراین، عدم پذیرش کاستی‌ها، اولین قدم در مسیر یاری‌رساندن به خود برای رشد و تکامل است.