آينده فداي مشكلات جاري
يكي از اصليترين موضوعاتي كه بايد براي آن در اقتصاد ايران چارهاي جديد پيدا شود پاسخ دادن به اين سوال است كه آيا اساسا امكان آنكه راهي براي برونرفت از مشكلات به شكل بلندمدت پيدا شود وجود دارد؟ اين سوال به اين دليل به يك چالش تبديل شده كه ما هر سال آن مواجه ميشويم و تصميمگيران تحت تاثير مشكلات روز رسيدگي به اين مسائل را به آينده موكول ميكنند. ما ديديم كه در سالهاي اخير و در جريان بحث پيرامون بودجه، دو قوه مجريه و مقننه تاكيد زيادي بر اصلاحات ساختاري داشتند اما اين اصلاحات صرفا در حد شعار باقي ماند و احتمالا اين موضوع در حال حاضر نيز با همين خطر مواجه است.
يكي از اصليترين موضوعاتي كه بايد براي آن در اقتصاد ايران چارهاي جديد پيدا شود پاسخ دادن به اين سوال است كه آيا اساسا امكان آنكه راهي براي برونرفت از مشكلات به شكل بلندمدت پيدا شود وجود دارد؟ اين سوال به اين دليل به يك چالش تبديل شده كه ما هر سال آن مواجه ميشويم و تصميمگيران تحت تاثير مشكلات روز رسيدگي به اين مسائل را به آينده موكول ميكنند. ما ديديم كه در سالهاي اخير و در جريان بحث پيرامون بودجه، دو قوه مجريه و مقننه تاكيد زيادي بر اصلاحات ساختاري داشتند اما اين اصلاحات صرفا در حد شعار باقي ماند و احتمالا اين موضوع در حال حاضر نيز با همين خطر مواجه است. وقتي ما براي نفت جايگزين طراحي نكردهايم مشكلاتي كه امروز با آن دچار هستيم نيز طبيعي است. اين در شرايطي است كه اقتصاد ايران ظرفيتهاي بسيار گستردهاي دارد. فراموش كردن اين ظرفيتها باعث شده كه ما به اين روز دچار شويم و تا زماني كه راهي براي به كارگيري اين ظرفيتها و عبور از مشكلات و محدوديتها پيدا نكنيم، هر سال با مشكلات جاري دست و پنجه نرم ميكنيم و با عبور از بحران دوباره همه مسائل كلان را فراموش ميكنيم. روند كلان تا اصلاح نشود، مشكلات نيز پا بر جا خواهند ماند.
موضوع ديگر سياستهاي داخلي اشتباهي است كه در بخشهايي مانند حمايتها اجرايي شده است. ايران از نظر جغرافيايي در نقطهاي قرار گرفته كه امكان اتصال بسياري از كشورها به يكديگر را چه از شرق به غرب و چه از شمال به جنوب دارد و بهبود زيرساختها و ايجاد ظرفيتها چه براي صادرات و چه براي ترانزيت يكي از اولويتهاي مهمي است كه بايد در دستور كار قرار بگيرد. متاسفانه با وجود آنكه بسياري از كشورهاي جهان حركت خود در اين مسير را از مدتها قبل آغاز كردهاند، در ايران دولتها درگير هزينههاي روزمره هستند و آنقدر بار مالي سنگيني در بودجه براي حمايت وجود دارد كه عملا در بسياري از سالها بودجهاي براي استفاده در زيرساختها باقي نميماند.
تحريمهاي بينالمللي و محدوديت در دسترسي به درآمدها نيز خود به عاملي بدل شده تا اقتصاد ايران از اين فرايند جهاني جا بماند. ما براي چابكسازي اقتصاد خود بايد تلاش كنيم كه نقش دولت را در حوزههاي اجرايي كاهش دهيم و اگر بنا بر استفاده از منابع دولتي در اقتصاد است، اين پول بايد به جاي استفاده در طرحهاي حمايتي كه بعضا به سازمانها و نهادهايي تعلق ميگيرد كه هيچ آوردهاي ندارند، اين پولها را در طرحهاي زيرساختي هزينه كنيم.