نقش سياست در تلاطم بازارها
بازارهاي مختلف شبيه ظروف مرتبط در فيزيك هستند. همچنان كه در آزمايشهاي فيزيكال، زمانيكه اتفاقي در هر كدام از اين ظروف رخ ميدهد، ارتعاشات در ساير ظرفها هم تجربه ميشود. در اقتصاد هم همين روند حاكم است.
بازارهاي مختلف شبيه ظروف مرتبط در فيزيك هستند. همچنان كه در آزمايشهاي فيزيكال، زمانيكه اتفاقي در هر كدام از اين ظروف رخ ميدهد، ارتعاشات در ساير ظرفها هم تجربه ميشود. در اقتصاد هم همين روند حاكم است. در اقتصاد هم وقتي بازار پول با تحول و رخدادي مواجه ميشود، اين نوسان به بازار ارز و كالا هم سرايت ميكند. به بازار كار كه مرتبط با دستمزدها است هم سرايت ميكند و در ساير بازارها هم تجربه ميشود. در كل در اقتصاد 4 بازار وجود دارد. نماد بازار كار، دستمزدهاست. اين دستمزدها، متاثر از نماد بازار پول هستند. نماد بازار پول، نرخ تورم و نرخ بهره است. هر كدام از اين 2 گزاره وقتي در بخش واقعي اقتصاد تغيير ميكنند، ساير بخشها هم متاثر ميشوند. مثلا تغييرات در شاخص تورم باعث ميشود كارگر انتظار افزايش دستمزد داشته باشد. اما محصول بازار كار و بازار پول در بازار كالا مشاهده ميشود. نميشود دستمزدها تغيير كند، نرخ بهره يا نرخ تورم تغيير كند بعد انتظار داشته باشيم قيمتها در بازار كالا ثابت بماند. طبيعي است كه قيمت در بازار كالا هم نوساني ميشود. وقتي قيمت كالاها تغيير كرده و بالا برود، اگر كالا صادراتي يا وارداتي باشد، متاثر از مولفههاي ديگر مانند نرخ ارز تاثير ميپذيرد. لذا همه بازارها با هم ارتباط دارند و از هم تاثير ميپذيرند. وقتي شرايط اقتصادي نرمال نيست، يعني مولفههاي واقعي اقتصاد، اثرگذار نيستند لذا مولفههاي غير اقتصادي هم اثرگذار ميشوند. مولفههاي غير اقتصادي بر روي نرخها و قيمتهايي اثر گذارند كه جنبههاي ملي و بينالمللي به خود ميگيرند. نرخ ارز هم متغير ملي و هم متغير بينالمللي است. يعني اگر نرخ دلار در امريكا تضعيف شود، اين نرخ در باقي كشورها هم اثرگذار است. اگر نرخ دلار تقويت شود باز هم اثراتي در ساير كشورها دارد. اين تاثير ناشي از محدوده اثرگذاري دلار در كشور هدف است. طي يك الي 2ماه اخير بهخصوص چند هفته اخير نوسانات در بازارهاي ايران شديدتر شد. مساله اين است آيا فقط طي هفتههاي اخير سال 1402 اين نوسانات شديد شده؟ پاسخ اين است كه نوسانات قطعا در طول سال وجود داشت اما امروز فوران كردهاند. گرانيهاي امسال بيش از سال قبل بوده و برخلاف ادعاهاي دولت تورم كنترل نشد. حجم پول افزايش پيدا كرد. گرچه نرخ رشد نقدينگي حدود 26درصد شد. اين نرخ، حجم پول را افزايش داد، سوال اين است كه نرخ رشد توليد چقدر است؟ آيا تناسبي ميان نرخ رشد توليد و نرخ رشد نقدينگي وجود دارد؟ يك چنين تناسبي ايجاد نشده است. از سوي ديگر فضاي كسب و كار در ايران رونق ندارد؛ همه مردم اين ابهام را دارند كه آيا سكه بخرند، دلار بخرند؟ خودرو بخرند؟ و... مردم در عرصه اقتصادي به پناهگاه نياز دارند. تحولات سياسي در اين ميان، نرخها را متلاطمتر ميكند.
مثلا پس از انتخابات اسفندماه، بازارها واكنش مثبتي به انتخابات نشان ندادند. مجموع اظهارنظرهايي كه جريان پيروز انتخابات در خصوص موضوعاتي چون برجام، اقتصاد و... ارايه كردند بازارها را متشنجتر كرد. بازارها با تحليلها كاري ندارند، بلكه بلافاصله به اظهارات و خبرها واكنش نشان ميدهند. بازار سرمايه، بازار ارز، سكه، طلا و... به صورت آني نسبت به تحولات سياسي واكنش نشان ميدهند. در بسياري از كشورها رخدادهاي سياسي باعث سقوط يا صعود دولتها ميشود. بازارها نسبت به متغيرهاي سياسي حساس هستند و واكنش نشان ميدهند. وضعيت هفتههاي اخير پاسخي بود به رخدادهاي سياسي اسفندماه. سوالي كه شكل ميگيرد آن است كه اين روند تا چه زماني ادامه خواهد داشت؟ رفتارهاي تلاطمي تا وقتي ادامه خواهد داشت كه رفتار سياستگذار قابل پيشبيني باشد. بازار به سياست سياستگذار اعتماد كرده و اطمينان كند. وقتي سياستگذار ارزي ميگوید من بازار غيررسمي ارز را قبول ندارم و فكر ميكند مشكل حل ميشود، بازار واكنش نشان داده و مسير متفاوت خود را انتخاب ميكند. نهايتا آنچه در اقتصاد رخ داده، بخشي به متغيرهاي اقتصادي و بخشي هم به مغيرهاي سياسي مرتبط است.