ریشه‌های تنزل دغدغه‌های اقتصادی

۱۴۰۳/۰۲/۱۸ - ۰۱:۱۹:۴۴
کد خبر: ۳۱۱۹۵۸

تا قبل از گسترش روزافزودن فضای سایبری، شبکه‌های اجتماعی و فضای مجازی، زمانی که صحبت از تبعات این ابزارهای نوین ارتباطی بر افراد و جوامع صحبت می‌شد از نقش برجسته این ابزارهای نوین در شکل‌دهی به شخصیت فرهیخته افراد و رشد روزافزون جوامع صحبت می‌شد، اما با نهادینه شدن این ابزارها متاسفانه شاهد نوع خاصی از عوامگرایی و سطحی‌نگری در روند کلی جامعه هستیم.

محسن عباسی

تا قبل از گسترش روزافزودن فضای سایبری، شبکه‌های اجتماعی و فضای مجازی، زمانی که صحبت از تبعات این ابزارهای نوین ارتباطی بر افراد و جوامع صحبت می‌شد از نقش برجسته این ابزارهای نوین در شکل‌دهی به شخصیت فرهیخته افراد و رشد روزافزون جوامع صحبت می‌شد، اما با نهادینه شدن این ابزارها متاسفانه شاهد نوع خاصی از عوامگرایی و سطحی‌نگری در روند کلی جامعه هستیم. این رویکردهای سطحی به خصوص در مسائل اقتصادی و نظم و نظامات بازارها، می‌تواند تبعات منفی فراوانی داشته باشد. فضای مجازی و حقیقی ما این روزها به تبعیت از فضای فکریِ کلانِ اجتماع، درگیر مسائلِ به ظاهر بی‌اهمیت شده است. خیلی از متفکران گلایه می‌کنند که چرا افراد بی‌هنر و لوده این‌قدر زود معروف می‌شوند و اساسا چرا جامعه پیرو این افراد است و تا این حد به مسائل حاشیه‌ای اهمیت می‌دهد. کار به جایی رسیده است که تا معلم کنکور حرکت عجیب و غریبی انجام ندهد و مثلا حین تدریس پشتک نزند و طنز نگوید مورد توجه عموم قرار نمی‌گیرد، اگر وزیر و وکیل و مدیر و... حرف جنجالی نزنند به راحتی وایرال نمی‌شوند و... از طرفی جامعه نیز از شدت سرخوردگی و فشار اقتصادی و روانی به دنبال پناهی برای فرار از این فشار می‌گردد و هر مجالی را غنیمت می‌شمارد و این‌گونه است که فرصتی برای فرار از فشار، جایِ فرصتی برای تفکر را می‌گیرد و هر آنچه که زودتر و سریع‌تر این حس را منتقل کند سریعا وایرال می‌شود. اصولا (غیر از تعدادی محدود) جامعه حس می‌کند شرایط و زیرساختی برای بهبود وجود ندارد و در نتیجه ضرورتی یا انگیزه‌ای برای تفکرات بنیادین 
نمی‌بیند. 
در همین بورس هم خوب ببینید دیگر تحلیل‌هاي علمی و تحقیقاتی طرفداری ندارد. 
در واقع تحلیلگران، خصوصا تحلیلگران بنیادین، معتقدند به دلیل فضای متغیر اقتصادی، اقتصاد تحلیل‌پذیر نیست و پویایی بازار خیلی وقت است که ازبین رفته است و نوعی رکود و رخوت حکمفرما شده است. طنز همیشه به اندازه‌ مناسب در تمام لایه‌های اجتماعی ما دیده می‌شد و گاهی اثراتش بیش از بیان جدی آن بود. این بخش از طنز اتفاقا همیشه به دقت زیرنظر بود و با وسواس زیاد تولید می‌شد و اثرگذاری بالایی داشت، اما حالا اوضاع فرق می‌کند. نیک که بنگریم سطح دغدغه‌های اجتماع به صورت عام تنزل کرده است و مختص بخش خاصی نیست. خود ما هم به دفعات به راحتی درگیر این فضا شده‌ایم و سرخوشی موقتی را تجربه کرده‌ایم، اما اینکه چرا به اینجا رسیده‌ایم را به راحتی نمی‌شود تحلیل کرد! اما می‌توان مواردی را زیر ذره‌بین برد. در درجه اول اینکه شما نمی‌توانید مردم را مقصر جلوه بدهید یا پیگیری و مشاهده‌ این قبیل مطالب را به نوعی به بینش پایین فرد یا جامعه ارتباط بدهید. فصای مجازی حول دغدغه‌های روزمره می‌چرخد. باید دید این دغدغه‌ها چیست که این رفتارها را در پی دارد و خود این دغدغه‌ها از کجا سرچشمه می‌گیرند؟ این در همه‌ جای دنیا جریان دارد.
فرض کنید ما یک اقتصادِ بازِ خصوصی داشتیم و جزو ۱۰ کشور اول دنیا بودیم. صنعت و تولید و توریسم ما در بهترین شرایط قرار داشت. دانشگاه‌های ما جزو برترین دانشگاه‌های جهان بود. تحریم نبودیم و کشور پیشرو در جذب سرمایه در خاورمیانه بودیم. نظام بیمه و درمانی ما سرآمد بود و نظام آموزشی و فرهنگی ما در سطح نخست دنیا و ورزش‌مان در سطح حرفه‌ای و بین‌المللی قرار داشت. به نظر شما دغدغه‌های‌مان چه بود؟ فضای فکری ما چطور بود؟ فضای مجازی چطور؟ احتمالا تولیدکنندگان‌مان به جای پیدا کردن راهی برای فرار از مالیات و دردسرهای تامین اجتماعی در حال رزرو بلیت برای افتتاح شعب خارج از کشور بودند یا درخصوص بهبود ماشین‌آلات و طرح‌های توسعه‌شان مشغول مذاکره با صاحبان تکنولوژی بودند. بورسی‌ها مشغول رصد بورس‌های سایر جهان بودند و به راحتی در همه‌ بورس‌ها مشغول خرید و فروش سهام شرکت‌ها بودند. مدرسه‌ها در حال تربیت فرزندانی بودند که خانواده‌های آنها یا به دنبال استخدام فرزندان‌شان در شرکت‌های تراز اول دنیا در داخل ایران بودند و جوانان هم به دنبال راه‌اندازی استارت‌‌آپ‌ها و پیگیر رویای کاری‌شان بودند. 
فضای مجازی هم تا این حد دراختیار لوده‌ها نبود و «طنزِ به اندازه» در بطن جامعه جریان داشت. جامعه به اندازه نیازش به طنز، به آن می‌پرداخت. فضای فکری و حقیقی و مجازی ما حول آنچه ما را احاطه کرده، می‌چرخد. رفتار ما و انتخاب‌های‌مان در فضای حقیقی و مجازی، خود معلول شرایط دیگری است که الزاما جامعه آن را به وجود نیاورده است. این فضای عمومی جامعه را می‌سازد و وقتی وارد ریزبخش‌‌ها می‌شویم (مثلا صنعت، شرکت، دانشگاه، خانواده و...) سطح دغدغه‌ها در اتمسفر فکری شاخص‌تری قرار می‌گرفت و احتمالا ما نه تنها انسان‌های دیگری بودیم بلکه خانواده، دانشگاه، شرکت، صنعت و جامعه دیگری را تجربه می‌‌کردیم. فضای مجازی بازتاب‌دهنده‌ واقعیات موجود است و با محدودیت اصلاح نمی‌شود همان‌گونه که اقتصاد بازتاب‌دهنده‌ واقعیات اقتصادی است و با دستور سامان نمی‌پذیرد. به امید آن روز...