مکانیسم محاسبه خط فقر مطلق
«خط فقر» واژهای است که طی سالهای اخیر کاربردهای بسیاری در فضای عمومی کشورمان پیدا کرده است؛ هر سال نرخهایی متفاوت و در برخی موارد متضاد به عنوان خط فقر در نظر گرفته شده و اعلام میشوند، بدون اینکه مردم بدانند این اعداد و ارقام بر اساس چه مکانیسمی استخراج شدهاند.
در آخرین دست از این نوع محاسبهها، نرخ خط فقر در کلانشهرها، حدود 25 میلیون تومان عنوان شد. اما این اعداد و ارقام مرتبط با خط فقر نسبی است. خط فقر مطلق گونه دیگری از خط فقر است که میزان کالری مورد نیاز روزانه افراد را شامل میشود. برای خط فقر مطلق هم اعداد و ارقام دیگری حول و حوش 5 میلیون تومان در نظر گرفته میشود.
فقر مطلق، مفهوم دیگری از نابرابری در درآمدها است که به درآمدی پایینتر از درآمد لازم برای تأمین نیازهای اساسی یعنی غذا، لباس و سرپناه گفته میشود. ممکن است موارد دیگری به این نیازهای اصلی اضافه شود، همان طور که در بنگلادش، نپال، کنیا، تانزانیا، مراکش و اندونزی صورت گرفت. بانک جهانی از یک تعریف مبتنی بر مطالعات اقتصاددانانش یعنی اهلاوالیا و کارتر استفاده کرده است که در آن نیاز غذایی روزانه یک فرد به عنوان خط فقر پایینی در نظر گرفته شده است که میزان آن 2250 کالری در روز است.
روش معمول در محاسبه خط فقر مطلق، تخمین زدن یک سبد غذایی ضروری است که برای سلامت جسمی خانوار ضروری است. از آنجا که در بسیاری از مناطق محروم و در اکثر کشورهای درحال توسعه، وضعیت فقرا به گونهای است که حتی نیازهای اولیه خوراکی آنها نیز به طور کامل برآورد نشده و بسیاری از مردم با سوءتغذیه دست و پنجه نرم میکنند، خط فقر مطلق مبنای محاسبه خود را بر نیازهای اساسی تغذیهای قرار میدهد تا سیاستگذار بداند و مطمئن باشد که هرکس بالای خط فقر مطلق قرار گرفت، تا آن حد توانایی دارد درکنار تامین نیازهای غیر غذایی، از تغذیه کافی و لازم نیز برخوردار شود. روش معمول در محاسبه خط فقر مطلق، تخمین زدن یک سبد غذایی لازم است که برای سلامت جسمی خانوار ضروری است.
پس از تعیین هزینههای این سبد غذایی (مطابق با ملاحظات و الگوی مصرف غذایی و غیرغذایی جامعه مورد نظر)، مبلغی نیز به عنوان هزینههای غیرغذایی به هزینه سبد غذایی اضافه میشود تا خط فقر مطلق به دستآید. برای محاسبه خط فقر مطلق، از هزینه سبد غذایی ذیل به عنوان مبنا استفاده میشود. این سبد در سال ١٣٨٤ توسط دفتر تغذیه وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی به عنوان سبد مطلوب غذایی برای یک بزرگسال تعریف شده است که حاوی ٢١٠٠ کیلوکالری در روز بوده و علاوه بر کالری مورد نیاز یک بزرگسال، سایر ریزمغذیهای لازم برای سلامتی فرد را نیز داراست.
اگر اعداد فوق را در قیمت آنها ضرب کنیم خط فقر شدید به دست میآید یعنی درآمدی که فرد باید داشته باشد تا نیاز خوراکی آن تامین شود. افرادی که کمتر از این مقدار دارند حتی اگر همه درآمد خود را صرف تامین خوراکی کنند نمیتوانند به نخستین نیاز فیزیولوژیک خود پاسخ بدهند. گام بعد برای تکمیل خط فقر افزودن هزینههای غیرخوراکی به هزینه خوراکی است که روشهای مختلفی برای آن وجود دارد. از جمله روشهای متداول و راحت استفاده از معکوس ضریب انگل است که به روش اورشانسکی معروف است. بنابه تجربه ثابت شده است که در دهکهای مختلف معمولا خانوارها نسبت ثابتی از درآمد خود را به خوراک اختصاص میدهند.
در ایران در مناطق شهری این نسبت در چهار دهک اول تقریبا ٣٣ درصد و در مناطق روستایی تقریبا برابر ٤٥ درصد است. بنابراین اگر هزینه سبد فوق را بر ٣٣ درصد تقسیم کنیم به هزینه لازم برای کسب حداقل استانداردهای زندگی که برای یک نفر بزرگسال مورد نیاز است، خواهیم رسید که به آن خط فقر مطلق هم میگویند. در گام آخر باید با استفاده از ضرایب مناسب، خط فقر را به ازای یک خانوار محاسبه کرد.
خط فقر خانوارها از لحاظ اندازه، ترکیب سنی، میزان تحصیلات و سایر مشخصات متفاوتند و انتظار میرود که خانوارها تحت تاثیر این خصوصیات متفاوت، الگوی مصرف متفاوتی نیز داشته باشند. باید توجه داشت که اثر این خصوصیات بر الگوی مصرفی خانوارها مانند تغییر قیمتها و تغییر درآمد خانوارها حایز اهمیت است.
چنانچه بخواهیم برای مقایسه رفاه خانوارها از اطلاعات موجود خانوارها بدون در نظر گرفتن بعد و ترکیب خانوارها استفاده کنیم، در واقع تمایزی بین خانوارها قایل نشدهایم و این مساله خطای زیادی را وارد محاسبات میکند. برای مقایسه رفاه خانوارها با توجه به تفاوتهایی که در ویژگی خانوارها وجود دارد؛ از جمله تفاوت در بعد و ترکیب سنی اعضای خانوارها لازم است که با استفاده از روشهایی این تفاوتها را به عامل مشترک تبدیل کنیم تا امکان مقایسه رفاه خانوارها فراهم آید. به طوری که قادر باشیم به عنوان مثال مخارج دو خانوار با بعد چهار نفر را که اولی شامل چهار بزرگسال و دومی دو بزرگسال و دو کودک است با هم مقایسه کنیم.
در بعضی از مطالعات در اندازهگیری رفاه و فقر، برای تبدیل رفاه خانوار به رفاه فردی، مخارج کلی خانوار را به تعداد افراد موجود در خانوار تقسیم میکنند و سپس مخارج کلی سرانه را به عنوان اندازه رفاه هر عضو خانوار در نظر میگیرند. در این روش فرض میشود همه اعضای خانوار سهم یکسانی از مخارج دریافت میکنند. این در حالی است که در حالت عادی فرزندان در مقایسه با بزرگسالان به مراتب کمتر نیازمند کالاهای خاصی هستند. همچنین این امکان وجود دارد که از زندگی دسته جمعی با یکدیگر صرفههایی در مقیاس به وجود آید؛ به این علت که اعضای خانواده از مصرف اعضای دیگر خانواده منتفع میشوند.