چرا نسلها باز تولید نمیشوند؟
مرتضی ایمانیراد
در اوایل دهه 60 که تدریس علم اقتصاد را در دانشگاههای ایران شروع کردم، همیشه وقتی میخواستم دوران دهه 40 را توضیح دهم، برای خودم واقعا این پرسش مطرح میشد که در دهه 40 چه اتفاقی افتاده است. این جهش اقتصادی معلول چه سیاستهایی بوده است؟ آیا نظام جهانی شرایط مناسبی داشت یا سیاستهای درستی در ایران اعمال میشد. در آن زمان هم، هم از طرف اساتید داخلی و هم اساتید بینالمللی در مورد چند و چون این موفقیتهای اقتصادی مطلب مینوشتند. توضیحات آنها ذهنی قانعکننده بود، ولی هنوز قابل لمس نبود. تا اینکه در سازمان مدیریت صنعتی همکار و هماتاق یکی از مدیران آن دوران شدم به نام بیژن خرم که از همکاران نزدیک رضا نیازمند بود. از لابهلای گفتوگوهای معمولی و تعریفهای ایشان از تیمی که روی شکلگیری سازمان مدیریت صنعتی و سپس سازمان گسترش کار کرده بود متوجه شدم که نه بیژن خرم و نه رضا نیازمند، بلکه عمده مدیران و متفکران آن زمان بسیار کاردرست و چقدر اثرگذار بودند. در این میان توجهم به فضای کسب و کار و قوانین بازی اقتصادی جلب شد و فهمیدم که اینها همه بزرگ شده این فضا بودهاند (قبل از اینکه شاه در اوایل دهه 50 این فضا را به هم بریزد) و عنصر اساسی شکلگیری این شخصیتهای صنعتی چنین فضایی بوده است. این مساله یک مفهوم اساسی را برای ما باز میکند که هیچ اقتصادی به رشد پایدار نمیرسد مگر اینکه دارای فضای کسب و کار مشوق باشد نه مانع. پس اگر این کارآفرینان و تکنوکراتها بازتولید نمیشوند دلیلش این است که زمین حاصلخیز نیست. برای این است که موانع در فضای کسب و کار کشور بیشتر کار میکند تا مشوق. و باز به همین دلیل است که حتی مشوقها هم پس از مدتی خود به مانع تبدیل میشوند. امیدوارم فوت این بزرگمردان (که با مزین کردن نام آنها به دکتر، داریم آنها را کوچک میکنیم) این پیام اساسی را گرفته باشیم که بدون فضای کسب و کار مناسب و مشوق هیچ اقتصادی کار نمیکند و فضای کار تنها برای کسانی باز میشود که یا کوچک باشند یا سیاسی کار.