حوادث غیرمترقبه و دردهای پنهانی

۱۳۹۸/۰۱/۲۱ - ۰۰:۰۰:۰۰
کد خبر: ۱۴۲۱۶۴

آثار روانی ناشی از حوادث غیرمترقبه چون سیل و برنامه‌ریزی برای آن چه به صورت فردی و چه به صورت اجتماعی، نیازمند نگرشی جامع است؛ نگرشی که هرچه جزئیات را بیشتر ملحوظ نظر داشته باشد، قدرت اجرایی و کارایی مناسب‌تری دارد.

سال 1398 از آغاز تا به امروز سالی پر از حوادث غیرمترقبه بوده که تقریبا تمام آنان را یک واقعه طبیعی رقم زده است؛ سیل.

صحبت از این حجم گستره سیل در بیش از 20 استان کشور پس از سال‌ها خشکسالی صحبت از رویدادی دور از انتظار برای همه بود. رویدادی که نشان داد بلایای طبیعی تا چه حد می‌توانند نزدیک و ملموس باشند.

خبر سیل در شیراز و دست به دست گشتن تصاویر هولناک و غم‌انگیز اسیر آب شدن ماشین‌ها و مردم در دروازه قرآن همزمان با سیل استان گلستان، آن هم در روزهای ابتدایی سال جدید، شیرینی بهار و نوروز را به کام بسیاری تلخ کرد. سوگواری برای رفتگان سیل از طرفی و نگرانی بابت سایر مناطقی که در معرض خطر بودند و هر روز بر تعداشان افزوده می‌شد، التهاب فضای مجازی را به حدی کشانده بود که خبر از برخورد قانونی با کسانی شد که دست به انتشار تصاویر و اطلاع‌رسانی‌هایی چنان که گفته شد «شتابزده» از وقایع زده بودند.  واکنش و عکس العمل مردم و افراد گوناگون در برابر فجایعی اینچنینی البته اگرچه به صورت طبیعی با یکدیگر فرق دارد و بعضا شبیه به یکدیگر نیست اما ناآگاهی و عدم شناخت درست از موضوع نیز می‌تواند آن را شدیدتر و نابخردانه‌تر سازد.

در نتیجه همواره لزوم داشتن درک درستی از موقعیت و یا به اصطلاح عمق فاجعه و تجهیز مردم به آگاهی بابت بهترین رفتار در مواقع بحران، می‌تواند یکی از بهترین آموزش‌هایی باشد که هر دولت و اجتماعی موظف به انتقال آن به مردم خویش است.

در تحلیل و بررسی ابعاد روانی و اجتماعی چنین مباحثی البته باید همواره شرایط حاکم بر زندگی مردم و المان‌های فرهنگی عدیده‌ای را دخیل دانست. مسائلی چون اعتماد و سرمایه اجتماعی، جایگاه دولت و حکومت در ذهن مردم، ثبات اجتماعی و قدرت مدیریت بحران.

   شناسایی همه ابعاد، لازمه برنامه‌ریزی موفق

دکتر «اصغر کیهان نیا» روانشناس بالینی و مشاور در این زمینه به پژوهشگر ایرنا گفت: اتفاقاتی از این دست پیامدهایی منفی دارند؛ از جمله این پیامدهای منفی ضرر اقتصادی است که خانواده‌ها را درگیر خود می‌سازد. مسائلی چون از دست دادن آشیانه و کاشانه شان، از دست دادن مایملک و دارایی‌هایشان و نبود قدرت دوباره سازی و جایگزینی این از دست رفته‌ها.

در نتیجه یکی از اولین چیزهایی که به سراغ این خانواده‌ها می‌آید، استیصال است. استیصال به این معنی که با این ضررهای وحشتناکی که متحمل شده‌اند، باید چه کار کنند؟»

وی ادامه داد: بعضی از اینها که عزیزانشان را از دست داده‌اند یا مفقود شده‌اند، دچار نوع دیگری از بار روانی به این دلیل هستند که نتوانسته‌اند برایشان مراسم انجام دهند و حتی گاهی نتوانسته‌اند نعش و جسدها را پیدا کنند؛ این مساله هم فشار روانی سنگین دیگری است که این افراد متحمل شده‌اند.

«بر اینها بیفزایید بی خانمانی و ناامیدی از مسوولان را که وعده داده و آنها را انجام نداده‌اند. در نتیجه مردم نسبت به مسوولان بی اعتماد شده‌اند و اگر این احساس را بکنند که حامی و پشتیبانی دارند و اینها صادقانه با آنها رفتار می‌کنند، قادر هستند تا این اتفاقات و فجایع را تحمل کنند؛ اما اگر نتوانند، چنان که برخی می‌گویند «امیدواریم به وعده‌ها عمل بشود»، این بسیار ناامید کننده است».

کیهان نیا افزود: برای مردم ترس از آمدن دزد و حمله کردن به خانه‌ها و باقی وسایل شان هم که ممکن است از دست برود، باز از مسائلی است که چون جامعه ناایمن و نااطمینان است، باعث بار روانی و احساس از هم گسیختگی می‌شود.  «منهای همه اینها گرسنگی و بی‌خوابی و نداشتن جا و مکان و عدم امکان آسایش هم چیزهایی است که این افراد را آزار می‌دهد».

این روانشناس در تشریح ابعاد همه‌جانبه مصیبت از دید بالینی، تصریح کرد: از پیامدهای دیگر بچه‌ها هستند. بچه‌هایی که خانه و کاشانه و یا خانواده و والدین خود، حتی وسایل و اسباب بازی‌هایشان را ازدست داده و یا دوستانشان را دیگر نمی‌توانند ببینند. این بچه‌ها به‌شدت تحت فشار روانی بوده و به‌شدت آسیب پذیر هستند؛ وحشت تمام وجودشان را گرفته است که مبادا پدر و مادرشان را در این ماجرا از دست بدهند و تنها بشوند و احساس بی کسی کنند.

در نظر گرفتن همه این ابعاد و مسائل یکی از مهم‌ترین موضوعاتی است که به ویژه از نظر مسوولان و برنامه‌ریزان باید مورد توجه قرار گیرد تا در طرح‌ها و چاره‌اندیشی‌هایشان نقطه و نکته مغفولی باقی نمانده باشد.  قطعا برنامه و راه‌حلی می‌تواند موفق و در بلند مدت کاربردی باشد که حتی جزیی ترین مباحث را ملحوظ نظر داشته باشد.

  چاره چیست

کیهان نیا در نهایت تصریح کرد: آنچه که ما به عنوان راه‌حل می‌توانیم بگوییم در چند موضوع خلاصه می‌شودکه یکی از مهم‌ترین آنها مسوولان و رفتار آنان است؛ یعنی مسوولان اگر می‌خواهند مردم به آنان اعتماد کنند که می‌خواهند برایشان کاری انجام دهند (دیر یا زود آن مهم نیست و جنبه روانی آن از همه مهم‌تر است) باید باعث شوند تا مردم به این جمع بندی و احساس برسند که آنان می‌خواهند کمک کنند. اما وقتی سپاه دولت را تخطئه می‌کند و دولت سپاه را و این اختلافات را مطرح می‌کنند، مردم ناامیدتر می‌شوند و بیشتر می‌ترسند و می‌گویند ما بدبخت شده ایم و اینها دارند اختلافات حزبی و نگرشی را مطرح می‌کنند.  وی افزود: در وهله بعد باید از دولت‌ها و سایر کشورها درخواست کمک شود؛ چون این فاجعه آنقدر بزرگ است که کار یکی دو نفر نیست و ما به تنهایی از پس آن بر نمی‌آییم و باید در خواست کمک کنیم. «و در نهایت فرستادن روانشناس، مشاور، جامعه شناس و کسانی نزد این مردم است که می‌توانند با این خانواده‌ها صحبت کنند و دردهای آنان را التیام بخشند و به آنان این احساس را بدهند که سختی می‌گذرد و این مشکلات جبران می‌شود. یعنی این متخصصان بتوانند حس امنیت و اطمینان را به مردم درد دیده بدهند تا اینها بتوانند به زندگی باز گردند».