مردم، قدرت و منافع(52)
نوشته: جوزف استیگلیتز|
ترجمه: منصور بیطرف|
فصل چهارم
جنگ امریکا با خودش بر سر جهانی شدن
جهانی شدن در مرکز بحران اقتصادی امریکا نشسته است . از یک طرف، منتقدان جهانی شدن، امریکا را به خاطر مخمصهای که طبقه متوسط امریکا از آن رنج میبرد متهم میکنند .
بر طبق گفته رییسجمهور ترامپ، مذاکرهکنندگان تجاری ما در این بازی از مذاکرهکنندگان باهوش دیگر کشورها باختند . ما قراردادهای بدی را امضا کردیم که منجر به از دست رفتن شغلهای صنعتی امریکا شد.این انتقاد از جهانی شدن، طنینهای بیشماری به ویژه در بخشهایی از کشور که صنعتیزدایی را تجربه کرده بودند، پیدا کرد.در مقابل، هواداران جهانی شدن ادعا میکنند که تمام این حرفها چرند است . امریکا از جهانی شدن منفعت و سود برده است. سیاستهای حمایت گرایانه، باعث شد تمامی آنچه که از طریق این تجارت به دست آوردهایم، به خطر بیفتد. آنها میگویند که در آخر سر، حمایت گرایی حتی به آنهایی که شغلشان را به خاطر جهانی شدن از دست دادهاند یا دستمزدشان به خاطر آن سقوط کرده است، کمکی نمیکند. آنها، ایالات متحده و کل جهان بدبخت خواهند شد. هواداران جهانی شدن اتهام صنعتیزدایی و بدبختی امریکا را از جایی دیگر میبینند: منبع واقعی از دست رفتن شغل و پایین آمدن دستمزد برای کارگران غیرماهر، بهبود فناوری است و جهانی شدن فقط یک اتهام گمراهکننده است. من بیش از 20 سال است که به مدیریت جهانی شدن انتقاد میکنم؛ اما از یک زاویه کاملا متفاوت. از نگاه من به عنوان سرپرست اقتصاددانان بانک جهانی؛ کاملا بدیهی بود که قواعد جهانی بازی به نفع ایالات متحده و دیگر کشورهای پیشرفته و به بهای کشورهای در حال توسعه بود نه علیه آن. توافقات ناعادلانه تجاری به نفع ایالات متحده و اروپا بود و به ضرر کشورهای در حال توسعه.
این عقیده که مذاکرهکنندگان تجاری ما باختهاند، خندهدار است: ما تقریبا هر چیزی را که طی مذاکرات تجاری اواخر قرن بیستم میخواستیم به دست آوردیم .ما بر خلاف کشورهای در حال توسعه، حمایتهای قوی مالکیت معنوی را– که مالکیت معنوی کشورهای پیشرفته را حفاظت میکرد- تامین کردیم، نه مالکیتهای معنوی کشورهای در حال توسعه . ما موفق شدیم که به زور بازارهای کشورها را برای شرکتهای مالی مان باز کنیم – و حتی آنها را وادار کردیم که مشتقات بهشدت ریسکی و دیگر محصولات مالی را قبول کنند که البته نقش محوری در فروپاشی مالی خود ما ایفا کرد. این حقیقت دارد که کارگران امریکایی از مزیت جهانی شدن بهره نبردند و به ویژه کارگران غیر ماهر دستمزدهایشان سقوط کرد، اما بخشی از آن به خاطر آن بود که مذاکرهکنندگان امریکایی آنچه را که از آنها خواسته بودند گرفتند: مشکل در اینجاست که ما چگونه جهانی شدن را مدیریت کردیم و اینکه چه میخواستیم – توافقهای تجاری نفع شرکتها را به بهای کارگران کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه میدید.
ما به عنوان یک کشور برای کارگرانمان که از جهانی شدن اسیب دیده بودند، کاری نکردیم. ما باید مطمئن میشدیم که جهانی شدن به نفع همه است اما حرص و طمع شرکتها بسیار زیاد بود. برندگان نمیخواستند که ماحصل شان را با بازندگان سهیم کنند. در واقع آنها دوست داشتند که فشار دستمزدهای کارگران امریکایی که با کارگران کشورهای در حال توسعه رقابت میکردند به سمت پایین باشد. این امر منافع شرکتها را در همه زمینهها بیش از پیش بالا میبرد.