مردم، قدرت و منافع (159)
نوشته: جوزف استیگلیتز|
ترجمه: منصور بیطرف|
فصل یازدهم
بازپسگیری امریکا
ما آنهایی را که خودشان را وقف دیگران میکنند ستایش میکنیم. من گمان میکنم اکثر ما میخواهیم که بچههایمان را مراقبت کنیم و خودخواه و خودمحور نباشند. کوتاه سخن آنکه ما از انسان اقتصادی که به خوبی توسط اقتصاددانان مطالعه شدهاند، آن افراد خودخواهی که بهطور دایم برای رضایت خود تلاش میکنند، متفاوتتر باشیم . با اینحال اگر ما تلاشی برای شناخت انگیزههای قابل ستایشمان نکنیم و آنها را در مدلها و سیاستهایمان به کار نبریم، کمترین انگیزههای قابل احترام – طمع و بیتفاوتی به رفاه دیگران – این خلأ را پر خواهند کرد. مسیر کشور به دریاهای سیاه منحرف خواهد شد، جایی که اکثر آسیب پذیرها برای دفاع از خودشان رها خواهند شد، قانون شکنان پاداش خواهند گرفت، مقررات باید توسط آنهایی تنظیم شود که بهطور موثر «منع» شدهاند، ناظران ترسو شدهاند، سود اقتصادی اساسی به آنهایی تخصیص مییابد که تقریبا ثروتمند هستند، به جای خلق ثروت استثمار است و ایدههایی مانند حقیقت، استنادها، آزادی، هواداری و حقوق صرفا توصیههای سخنوری هستند و زمانی به کار میرود که از لحاظ سیاسی مناسب باشند. به اطراف نگاه کنید، واضح است که کشور ما در دوره ترامپ درست به سمت این آبهای سیاه میرود. با این وجود، باز علائمی است که ما میتوانیم راه برونرفت خودمان را پیدا کنیم . تنفر شدیدی که ما به خاطر رفتار رهبران سیاسی و اقتصادی مان احساس میکنیم، یک علامت و نشانه خوب است – این به آن معنا است که ما هنوز آیینه دقیقی از سیستم اقتصادی که بر مبنای نفع شخصی و آزمندی بنا نهاده شدهای که ما آن را خلق کردهایم نیستیم.