آلبرت بغزیان، استاد دانشگاه تهران در گفتوگو با «تعادل»:
اگر نخواهیم الان از ظرفیتهایمان برای بهبود اوضاع استفاده کنیم چه زمانی میخواهیم این کار را انجام دهیم؟
مهدی بیک |در ادامه برنامه گفتوگو با فعالان اقتصادی و اساتید دانشگاهی فرصت گپ و گفتی تحلیلی با آلبرت بغزیان استاد دانشگاه تهران و یکی از تئوریسینهای اقتصادی فراهم شد. چهرهای که معتقد است برای عبور با کمترین تبعات از بحران کرونا باید تمام ظرفیتهای اقتصادی، سیاسی، دیپلماسی و... در یک مسیر مشخص به کار گرفته شوند تا در نهایت دستیابی به اهداف از پیش تعیین شده، ممکن شود. بغزیان مبتنی بر این دادههای اطلاعاتی است که میگوید روز مبادایی که اساسا صندوق توسعه ملی برای آن تشکیل شده است؛ از راه رسیده است و باید از این ظرفیتها در راستای بهبود شاخصهای معیشتی و اقتصادی طبقات کمتر برخوردار استفاده شود. طبقاتی که مشکلات اقتصادی سالهای اخیر، تحریمها، کاهش ارزش پول ملی و تورم افسارگسیخته آنها را در شرایط دشواری قرار داده است. بغزیان اما عملکرد کلی دولت و نظام سیاسی در مواجهه با کرونا را بد نمیداند و معتقد است که با توجه به مجموعه مسائل میتوان به دولت نمره قبولی داد.
در روزهای اخیر و بعد از دامنهدار شدن بحث کرونا مباحث متعددی در خصوص شرایط تازهای که اقتصاد ایران بعد از ظهور متغیر اثرگذاری مثل کرونا با آن روبهرو شده، مطرح شدند و همچنان نیز این روند تحلیل ادامه دارد. پرسشهایی از این دست که نحوه برخورد اقتصاد ایران با این پدیده چگونه خواهد بود؟ معیشت طبقات مختلف دچار چه تغییراتی میشود؟ کشور چه دستاوردی را در این برهه حساس به ثبت میرساند و... به کرات در رسانههای گروهی مطرح می شوند؛ لطفا برای مقدمه بفرمایید شما در خصوص کلیت این موضوع چه نظری دارید تا بعد وارد پرسشهای جزییتر در این زمینه شویم؟
خطر جدی که به نظرم ارزیابیهای تحلیلی فعلی را تهدید میکند برخی شتابزدگیهایی است که درباره چشمانداز آینده مطرح میشود. هنوز خیلی زود است که بخواهیم احکام قطعی صادر کنیم. مثل پدر و مادری که تازه چند روز است خداوند فرزندی به آنها داده است؛ اما از همان آغاز و در حالی که فرزندشان هنوز نوزاد است؛ برنامهریزی کنند که مثلا فرزندمان را به دانشگاه میفرستیم و در ادامه هم رشته پزشکی خواهد خواند و تخصص میگیرد و.... اما ممکن است این فرزند در آینده اساسا علاقهای به خواندن رشته پزشکی یا ورود به دانشگاه را نداشته باشد و مثلا بخواهد که کاسب یا تاجر و... شود و استعدادهایش را در حوزههای دیگری ظاهر کند. برخی از ارزیابیهای اقتصادی هم شاید واجد یک چنین ویژگیهایی باشد، در حالی که باید اجازه بدهیم که شاخصهای برآمده از کرونا بهطور کامل در فضای عمومی و اقتصادی جامعه محقق شود و بعد از آن اقدام به تحلیل و تفسیر دقیق کنیم.
اشاره کردید که برای اتخاذ بهترین تصمیمها باید صبر کنیم تا کمی از کرونا ویروس فاصله بگیریم و بعد بتوانیم در خصوص آن دست به ارزیابیهای دقیقتر بزنیم؛ در مثل مناقشه نیست، فرض بگیرید که شاخصهای اصلی کرونا محقق شده و شاخصهای آن را دریافتهایم. برای فردای بعد از کرونا چه باید کنیم؟
در شرایط عادی نه معنای اینکه کرونایی دیگر در کار نخواهد بود بلکه به این معنا که مردم درک درستی از فاصله اجتماعی و پیشگیری را به صورت هوشمند یاد گرفتهاند و به کار گرفتهاند. در آن صورت است که میتوان طرحی از شرایط کلی کسب و کار داشت. در حال حاضر اینطور به نظر میرسد که اغلب اظهارنظرها و تحلیلها مبتنی بر ویژگیهایی است که اقتصاد ایران بعد از کرونا باید بستر آن را فراهم کند. مثلا گفته میشود که مشاغل آنلاین و استارتاپها در این دوران تازه فضای مطلوبتری برای فعالیتهای اقتصادی و بازاریابی پیدا میکنند. یعنی یکی از ملزومات پساکرونایی استفاده از این ظرفیتهای آنلاین برای رشد کسب و کار است. اما این گزاره به تنهایی فضای کسب و کار را توصیف و تشریح نمیکند. مثلا تولید فرآیندی است که نمیتوان تحقق آن را به صورت مجازی و آنلاین متصور شد؛ طبیعی است که هر واحد تولیدی برای تداوم نیازمند حضور فیزیکی مدیران و کارکنان برای رسیدن به بهترین دستاوردهاست. یعنی بعد از بروز کرونا با مقاطع مختلف و رویکردهای مختلفی در اقتصاد مواجه هستیم. مثلا از امروز تا زمان عبور از چالش کرونا یک راهکار را باید مدنظر قرار دهیم و در روزهای بعد ازکرونا هم باید رویکردهای دیگری را تدارک ببینیم. درک این مقاطع متفاوت زمانی و اتخاذ بهترین راهکارها برای عبور از این شرایط موضوع مهمی است که به نظر میرسد در جریان ارزیابیهای تحلیلی کمتر به آن توجه میشود. بنابراین اگر بپرسید که از زمان فعلی تا زمان عبور چالش کرونا چه برنامههایی را باید در نظر بگیریم؛ یک پاسخ را به آن میتوان داد و اگر سوال کنید که برای دوران پساکرونا چه راهکارهایی را باید مورد توجه قرار دهیم ؟ پاسخ دیگری را طلب میکند.
در محدوده زمانی مانده تا گذر قطعی ویروس کرونا و عادی شدن شرایط چه راهکارهایی را باید مورد توجه قرار دهیم؟
طبیعی است که گروههای مختلف کسب و کار در حال بازگشت به فضای کسب و کار هستند. در این شرایط یکی از مهمترین مباحث اعتمادسازی است. یعنی فروشنده خرد پوشاک و تولیدکنندهای که قبلا مجموعهای از مشتریان و سفارشها را داشت و اعتماد آنها را جلب کرده بود در دوران تازه باید یکبار دیگر اعتمادسازی کند تا خریدار و مصرفکننده مطمئن باشد که اولا پروتکلهای بهداشتی رعایت شده و بعد به موضوعات دیگری چون کیفیت پوشاک؛ قیمت آن و... توجه میکند. این اعتمادسازی به نظرم اولین قدم از مسیری است که در دوران جدید، فعالان اقتصادی و کسبه باید نسبت به تحقق آن اقدام کنند. در بخش تولید هم این اعتمادسازی مهم است؛ تولیدکننده باید در خصوص نظام بستهبندی؛ بازاریابی و توزیع و... رویکردهای جدیدی را مورد توجه قرار دهد تا بتواند یکبار دیگر محصول خود را در سبد خرید مردم قرار دهد. این تغییراتی است که فضای کلی کسب و کار در شرایط جدید باید زوایای مختلف آن را مورد توجه قرار دهند تا بتوانند عملکرد مناسبی داشته باشند. در واقع استفاده بیشتر از پروتکلها میتواند اعتمادسازی را در فضای کسب و کار گسترش دهد.
شما در صحبتهایتان از اقشاری چون کسبه و تولیدکننده مثال زدید، اما دامنه وسیعی از حوزههای کاری ایرانیان را جمعیت حقوقبگیران، کارمندان، کارگران و... تشکیل میدهند. وضعیت این دسته را در این فضا چطور ارزیابی میکنید؟
الان یکسری از افراد سر کار هستند. کارمندان و... که حقوقبگیر بودند این روزها هم به سر کار خود میروند و درآمد حداقلی دارند و کارهایشان هم شاید سبکتر شده باشد. اما روزمزدها، دستفروشها و صاحبان مشاغل خرد از جمله دستههایی هستند که بیشترین فشار و آسیب را متحمل میشوند. گروه دیگری هم هستند که در اثر مشکلات برآمده از کرونا بیکار شدهاند و شغل خود را از دست دادهاند. برخی کارشناسان اعلام میکنند که دولت باید بین 60 تا 80 درصد درآمدهای قبلی را به این افراد بیکار اختصاص دهد؛ طبیعی است که دولت قادر به تامین این میزان بودجه و اعتبار نیست و در خوشبینانهترین حالت میتواند کمکهای معیشتی حداقلی را به آنها داشته باشد و بستری آماده کند تا این گروه بتوانند به زندگی خود ادامه دهند. بیشتر از این به نظرم در شرایط فعلی که فروش نفت متوقف شده و تحریمهای اقتصادی مشکلات زیادی را ایجاد کرده ممکن نباشد.
برای بهبود شاخصهای زیستی افرادی که بافقر مطلق دست به گریبان هستند باید به عهده نهادهای حمایتی مثل کمیته امداد، بهزیستی، ستاد اجرایی فرمان امام(ره) گذاشته شود. برای حمایت از مشاغل خدماتی، هتلها، فعالان حوزه گردشگری و...نیز دولت میتواند از ظرفیتهای تسهیلاتی قرضالحسنه یا حتی وامهای بلاعوض استفاده کند.
البته یکی از مشکلاتی که دولت برای حمایت از اقشار محروم دارد؛ نبود یک سامانه اطلاعاتی مطلوب برای شناسایی این افراد است. یعنی دولت اعلام میکند که بودجه مناسبی برای حمایت از اقشار آسیبپذیر تخصیص داده اما از آنطرف اقشار مختلف مردمی گلایه دارند که کمکهای دولتی به دست آنها نمیرسد؟ این تناقض را چطور ارزیابی میکنید؟
بله موضوع شناسایی طبقات مختلف و شرایطی که این طبقات دارند یک موضوع کلیدی است. در واقع مبتنی بر آمارهای درست است که دولت میتواند یک برنامه را به سرمنزل مقصود برساند یا در مسیر معکوس، باعث زمین خوردن یک راهبرد و برنامه شود. برای شناسایی طبقات محروم روشهای مختلفی امتحان شده ولی نتیجه مطلوب به دست نیامده است و هنوز تصویر شفافی از نظام طبقاتی در کشور نداریم. اما شاید با به کارگیری مجموعه ظرفیت نهادهای حمایتی و آمار نهادهای دولتی و... بتوان در این زمینه اقدام کرد. بدون این آمارهای مستند هر طرح و برنامهای در نهایت به نتایج مورد نظر نخواهد رسید. شما تصور کنید دولت برنامهای را برای طبقات محروم ساماندهی کند اگر آْمارهای درستی وجود نداشته باشد، این سرمایهگذاریها به ضد خود بدل میشود.
در کنار این مشکلات آماری، مشکل بزرگ دیگر دولت مشکل نقدینگی است؛ در شرایطی که فروش نفت شرایط خاصی را بعد از تحریمها دارد؛ تحریمهای اقتصادی هم دست دولتمردان و فعالان اقتصادی را بسته است؛ نظام سیاسی چطور میتواند به این مطالبات طبقاتی پاسخ دهد؟
به هر حال ایران کشور فقیری نیست. فراموش نکنید که در دهه 80 خورشیدی اقتصاد ایران درآمدهای رویایی را در فروش نفت به ثبت رسانده و بخشی از این داشتهها در صندوقهای ذخیرهای قرار گرفته است تا در روزهای مبادا از آنها استفاده شود. دولت و نظام سیاسی باید بداند که امروز روز مبادا و همان روزی است که این ذخیرهسازیها برای آن انجام شده است. اگر نخواهیم الان از ظرفیتهایمان برای بهبود اوضاع استفاده کنیم چه زمانی میخواهیم این کار را انجام دهیم؟ البته باید ساختار موثری بر فرآیند استفاده از این پول نظارت داشته باشد تا این اعداد و ارقام مالی در جای درست خود مصرف شود. مشاغل روزمزد، زنان سرپرست خانواده، کارگران، مسافرکشان خیابانی و... اولین دسته از گروههایی هستند که باید حمایتهای معیشتی از آنها صورت بگیرد.
شما به بحث حمایت از اقشار محروم اشاره کردید؛ طی روزهای اخیر موضوع واگذاری شرکتهای بزرگ دولتی برای تامین منابع مورد نیاز برای حمایت از طبقات کمتربرخوردار در فضای رسانهای و عمومی کشور بازتابهای زیادی داشته درباره ضرورتهای این واگذاریها و آسیبهایی که ممکن است بر اثر این تصمیم ایجاد شود؛ چه نظری دارید؟ آیا میتوان گفت که این واگذاریها یکی از تبعات برآمده از کروناست؟
بله شاید بتوان اینطور تحلیل کرد. معتقدم که واگذاریها یک ضرورت است و حتی باید زودتر انجام میگرفت؛ دولت ظاهرا به این نتیجه رسیده که به جای قرض از بانک مرکزی یا استفاده بیشتر از صندوق توسعه ملی و... بهتر است که بخشی از داراییهای خود را واگذار کند. شکل و شمایل این واگذاریها هم به گونهای است که تلاطمات جدی در بازار ایجاد نمیکند و مثلا تنها 10 تا 15 درصد شرکتهای بزرگ را شامل میشود. این واگذاری شاید یکی از تبعاتی باشد که بر اثر بروز کرونا در فضای اقتصادی کشور ایجاد شده است. البته به نظرم روند قیمتگذاری این شرکتها باید معقول باشد و قیمتگذاریها به صورتی نباشد که این تصمیم را به عاملی بر ضد اهداف اولیهاش بدل کند. این قیمتگذاری باید مبتنی بر ضرورتهای بازار و در راستای منافع ملی کشورمان باشد. منابع حاصل از آن هم باید در مسیر بهبود شاخصهای اقتصادی و معیشتی طبقات کمتر برخوردار باشد. معتقدم که از این منابع هم میتوان در راستای برنامههای حماتیی استفاده کرد و هم برای امور توسعهای از آنها بهره برد.
بحثی وجود دارد که حمایت از طبقات کمتر برخوردار ایا باید به صورت توزیع نقدینگی باشد یا اینکه این طبقات را به سمت توانمندسازی مهارتی سوق دهیم؟
البته که باید منابع حاصل از این واگذاریها در نهایت منجر به توانمندسازی طبقات محروم شود. دولت باید فضای لازم برای رشد را در گروههای مختلف ایجاد کند. مثلا یک دستفروش در کشورمان نباید تا پایان عمر دستفروش باقی بماند؛ اگر از کارشناسان حوزههای اقتصادی و کارآفرینی سوال کنید که اولین گام برای ثروتآفرینی چیست؟ بسیاری پاسخ خواهند داد که دستفروشی اولین گام برای ثروتآفرینی است؛ اما یک دستفروش باید سلسله مراتب رشد را در بستر اقتصادی طی کند. یک دستفروش بعد از دورهای باید تبدیل به یک کاسب مغازهدار شود. بعد از ان باید کسب و کار خود را ارتقا دهد تا مثلا یک عمدهفروش یا تولیدکننده شود. این بستر رشد و پویایی از جمله ضرورتهایی است که دولت و نظام سیاسی باید به دنبال تحقق آن باشند. فراموش نکنیم که دولت و نظام سیاسی هم در این میان در حال آزمون است. معتقدم که دولت مجموعهای از عملکردهای مثبت و منفی را داشته است. در برخی حوزهها میتوان از تصمیمات دولت دفاع کرد و در برخی بخشها هم شاید انتقاداتی وارد باشد. اگر بخواهیم نمره بدهیم شاید نتوانیم نمره 20 به عملکرد دولت بدهیم ولی قطعا نمره دولت خیلی پایین هم نخواهد بود. توجه کنید که فضای اجتماعی ما با ایتالیا، فرانسه یا حتی چین و کره شمالی متفاوت است؛ ما اقلیمی وسیعی با ترکیب متنوعی از ویژگیهای اقلیمی، جغرافیایی، مذهبی و... داریم. مدیریت در چنین شرایطی بدون تردید با سایر کشورها متفاوت است.