دهه چهل؛ اوج چالشهای حکومت پهلوی دوم
حکومت پهلوی دوم در دوران 37ساله عمر خود با چالشهای مختلفی از سوی گروههای مختلف سیاسی دست و پنجه نرم کرد. اوج این چالشها در سال 1332 و یک دهه بعد، یعنی در سال 1342 بود؛ در واقع بعد از دهه 1340 بود که قطببندی اساسی میان مخالفان شاه و رژیم وی به وجود آمد و با وجود اینکه همواره جریانهای سیاسی متعددی در مبارزه با رژیم پهلوی حضور داشتند، نقش غالب و تعیینکننده از آن جریان مذهبی به رهبری روحانیان بود. دهه چهل در تاریخ مبارزات سیاسی و مذهبی مردم مسلمان ایران، یکی از دورههای مهم است. در آغاز این دهه، یعنی در پاییز 1341، امامخمینی (ره) نهضت اسلامی خود را علیه بنیانها و کارکردهای رژیم آغاز کرد. هر چند در اولین حرکت علما به رهبری ایشان، رژیم پهلوی کوتاه آمد و به خواستههای مراجع و علمای قم تن داد و دولت اسدالله علم را به عقبنشینی در برابر علمای مذهبی وادار کرد، این روش و مصلحتاندیشیها ادامه نیافت. از اهداف رژیم محمدرضاشاه، عناد با مبانی مذهبی و تجلی دین در حکومت بود، ولی به دلیل نداشتن اقتدار لازم و آماده نبودن همه شرایط اجتماعی، سیاسی و اقتصادی، در مقطعی این رژیم ترجیح میداد با علمای مذهبی درگیر نشود و نظام سیاسی را دستخوش بیثباتی و به تعبیر خودشان دچار «اغتشاشات و بلوا و آشوب» نسازد. یکی از ویژگیهای اساسی دهه 1340، این است که هم شاه به این نتیجه رسید که باید به سمت اقتدار و حکومت فردی حرکت کند و هم امامخمینی (ره) زمینه آغاز انقلابی بنیادین را فراهم یافت. از این رو دهه 1340 سرآغاز تضادها و چالشها بود. به نوشته مارگارت لاینگ، «شاه از آغاز دهه 1340، حکومت بر اساس شاه را شیوه اجرای امور کشور قرار داد.» هرچند زمینههای اصلی این رویکرد از زمان براندازی دولت دکتر مصدق فراهم شده بود، عملی شدن این نگرش، در این دوره آغاز شد. اشرف پهلوی در خاطرات خود تحت عنوان «من و برادرم»، درباره رویکرد یاد شده چنین نوشته است: «سالهای پس از مصدق، برای برادرم و من، دوران تحول به شمار میرود. این بحران به شاه آموخت که زمان آن فرا رسیده است که پادشاه قویا رهبری مملکت را به دست بگیرد؛ چه، ایران هنوز از بلوغ و تجربه سیاسی کافی برای تقلید از نظامهای دموکراسی غربی یا پارلمانتاریسم انگلیسی بهرهمند نشده بود و نمیتوانست تحت این نظامها با کارایی عمل کند... درواقع به نظر او منافع درازمدت ایران ایجاب میکرد که وی قاطعانه حکومت را به دست بگیرد... [و به این ترتیب] حکومت ایران هر روز بیشتر به حکومت شاه تبدیل میشد و اوضاع تا سالهای آخر رژیم نیز به همین ترتیب ادامه یافت.»