علت خودکشی کودکان نقص در سیستم است
مصطفی اقلیما
خودکشی این روزها به یک معضل و آسیب اجتماعی تبدیل شده است. در این بین اما خودکشی کودکان فاجعهای است که نباید بی تفاوت از کنار آن گذشت. این اتفاق معلولی از علتهای فراوان است. یک کودک 12 ساله وقتی دست به خودکشی میزند آن هم با چنین روش هولناکی قطعا چیزی برای از دست دادن نداشته است. به زندگی بسیاری از کودکانی که در این مدت زمان کوتاه خودکشی کردهاند، نگاه کنید. خیلی از آنها به دلایل گوناگونی مرگ را به زندگی ترجیح دادهاند. اما چه اتفاقی میافتد که یک کودک حتی فکر خودکشی به سرش میزند. در گذشتههای نه چندان دور ما هیچگاه شاهد چنین اتفاقاتی نبودیم، اما حالا خواندن خبر خودکشی کودکان هم مثل دیگر اخبار برایمان عادی شده است. مساله فقط فقر مادی نیست، هر چند که این عامل هم در بسیاری از خودکشیها دخیل بوده، اما مساله مهم فقر فرهنگی پدر و مادر است، کودک 12 سالهای که با یک کلت کمری خودکشی میکند، معلول علتهای زیادی است، از جمله طلاق پدر و مادر، اینکه والدین بدون اینکه آمادگی روحی و روانی داشته باشند...
اقدام به بچهدار شدن میکنند، اینکه پدر و مادر فکر میکنند اگر از لحاظ مالی فرزندشان را تامین کنند او دیگر هیچ مشکلی نخواهد داشت، آنها به خلاءهای عاطفی فرزندشان توجه نکردهاند. کودکی که در این سن کم اقدام به خودکشی میکند، تنها نیاز مالی ندارد. او قطعا چنان مورد بی مهری و بی توجهی خانواده قرار داشته که به خود بیشتر به چشم یک عضو اضافی نگاه میکرده. او شاهد دعواهای پدر و مادر بوده و چه بسا در این دعواها جملههایی را شنیده که بیشتر او را به سوی مرگ سوق داده است. اما ماجرا فقط مقصر بودن پدر و مادر نیست، وقتی چنین اتفاقاتی در جامعه رو به افزایش میرود، قطعا یک جای کار میلنگد، سیستم مشکل دارد، وقتی رییس سازمان بهزیستی پزشک اطفال است و از آسیبهای اجتماعی چیزی نمیداند و قطعا هم کسی از او نمیخواهد که پاسخگو باشد، نقص در سیستم است. در مدرسهای که آن بچه درس میخوانده که قطعا با توجه به شرایط اقتصادی پدر و مادر مدرسه خصوصی بوده یک روانکاو حضور نداشته تا مشکلات این کودک را رسیدگی کند و او را برای این جدایی از نظر ذهنی و روحی آماده کند. معلمها هم که دیگر معلوم است، معلمی که غم نان دارد و مجبور است در ساعات فراغت از درس و مدرسه به شغل دوم بپردازد تا هزینههای زندگیاش را تامین کند، قطعا وقت اضافه برای دانشآموز خود و حل مشکلات روحیاش نخواهد داشت. این هم مشکل دیگری در سیستم. چرا باید دختری در سازمان بهزیستی جایی که برای او خانه امن محسوب میشود دست به خودکشی بزند. چرا باید دوکودک در شهرستانی دور افتاده اقدام به خودسوزی کنند؟ اینها مشکلات و چراهایی است که سیستم باید پاسخگوی آن باشد. وزیر رفاه درباره دلایل انتخاب رییس سازمان بهزیستی توضیح بدهد. چه اتفاقی میافتد که یک متخصص اطفال ریاست چنین مجموعه بزرگ و حساسی را عهدهدار میشود. چرا نباید در راس کار کسی قرار بگیرد که با آسیبهای اجتماعی آشنایی کامل داشته باشد. چرا نباید در مدارس ما روانکاو فعال حضور داشته باشد تا در صورت بروز چنین مشکلاتی بتواند با کودکان ارتباط برقرار کند. مساله فقط مرگ یک کودک نیست، مساله اشکال بزرگی است که در سیستم ما وجود دارد و البته هیچ کس هم به فکر رفع آن نیست. اگر مقام معظم رهبری بر شایسته سالاری و پاسخگویی تاکید داشتند، چرا در این شرایط کسی پاسخگو نیست. چرا افراد شایسته در مسند این سازمانها قرار نمیگیرند؟ تا زمانی که این علتها مورد بررسی و واکاوی قرار نگیرد، معلولهایی از این دست باز هم اتفاق میافتد.