فولاد و بختک قیمتگذاری دستوری
مهدی بیک |در یکی از صبحهای سرد زمستانی بود که علی شمس اردکانی در تماس با خبرنگار تعادل با اشاره به یکی از مقالاتی که در تعادل در خصوص روند قیمتگذاری فولاد توسط وزیر صمت به رشته نگارش (مقاله پیمان مولوی، رییس انجمن اقتصاددانان ایران) درآمده بود؛ اعلام کرد که بررسی دقیق، تحلیلی و تخصصی وضعیت فولاد کشورمان بدون توجه به مسیری که این صنعت طی سالها و دهههای اخیر طی کرده است، ممکن نیست. شمس اردکانی با توجه به تجربیاتی که طی سالها حضور در رئوس هرم وزارت صمت داشته است در جریان این ارزیابی تحلیلی تلاش کرده است نوری به ابعاد پنهان مسیری بتاباند که صنعت فولاد کشور از روش سنتی روسی به روش احیای مستقیم طی کرده است. روز و روزگاری که در آن صنعت فولاد ایران تنها با استفاده از روش روسی تلاش میکرد تا بخش محدودی از نیازهای داخلی خود را پوشش دهد، اما بعد از دوران سازندگی از دل هماهنگیهایی که آیتالله هاشمی با مجموعه تحلیلگران و متخصصان داشت، روش تولید فولاد با استفاده از روش احیای مستقیم را در دستور کار قرار داد. کارخانه فولادسازی کوبه ژاپن، به عنوان محور برنامهریزیهای تازه اقتصادی و صنعتی ایران انتخاب شد و در نهایت با تلاشهای مهندس محلوجی، عرفانیان و شمس اردکانی این ضرورت در دستور کار قرار گرفت. با توجه به این واقعیت که «تعادل» همواره تلاش میکند، نظرات، دیدگاهها و رهیافتهای مختلف افراد و جریانات موافق و مخالف را در اختیار مخاطبان قرار دهد، در این نوبت در جریان گفتوگو با رییس کمیسیون اقتصاد کلان اتاق بازگانی، صنایع و معادن ایران تلاش شده تا تصویری از مسیر طی شده صنعت فولاد طی دهههای اخیر در اختیار مخاطبان قرار بگیرد. با توجه به اهمیت موضوع، تعادل اعلام آمادگی میکند تا سایر طرفهای بحث نیز در رد یا قبول اظهارات مطرح شده در این گفتوگو نظرات خود را ارایه کنند.
موضوع نرخگذاری دستوری فولاد توسط رزمحسینی وزیر صمت، این روزها حاشیههای زیادی را در فضای عمومی و اقتصادی کشور ایجاد کرده است. برخی افراد معتقدند نزول شاخصهای بورس و کاهش شاخصهای صادراتی کشور برآمده از این تصمیم اشتباه است، شما در یکی از حساسترین برهههای اقتصادی کشور در سمت معاون وزیر صنایع در بطن تحولات فولاد کشور قرار داشتهاید، میفرمایید که در چه شرایطی قرار گرفتهایم؟
اساسا ارزیابی دقیق مباحث اقتصادی (و هر موضوع دیگری) بدون توجه به سوابق تاریخی و مسیر طی شده امکانپذیر نیست. موضوع قیمتگذاری اخیر فولاد توسط وزیر صمت، طی روزهای اخیر باعث به وجود آمدن دامنه وسیعی از مباحث و دیدگاههای موافق و مخالف میان تحلیلگران، فعالان اقتصادی و صاحبان کسب و کار در کشورمان شده است. وزیر صمت برای آغاز ارایه فولاد در بورس کالا، کف قیمتی را پایین آورده تا از منظر خود تعادل را به بازار فولاد بازگرداند. البته رویه درپیش گرفته شده توسط وزیر صمت مورد پسند اصحاب قیمتها، انبارگردانان و برخی کارشناسان قرار نگرفته و برخی افراد و جریانات نیز ممکن است نگران باشند که کنترل بازارها که بهطور سنتی طی سالیان سال در اختیارشان قرار داشته است، ناگهان از دستشان خارج شود.در این میان عدم تعادل بین قیمتهای داخلی و بازارهای بینالمللی به خصوص در کشورهای همسایه مانند ترکیه و...بر دامنه نگرانیها افزوده است. اما برای ارزیابی تحلیلی آنچه که در بازار فولاد کشور جریان دارد، ناگزیر به نگاهی تاریخی به مساله هستیم. چرا که شرایط امروز، برآمده از مسیری است که از گذشته تا به امروز طی شده است. واقع آن است، تولید فولاد ایرانی در سالهای پس از پیروزی انقلاب 57، رشدی متکی به توانهای داخلی داشته است (Home Grown Comodity )بهطوری که شاید کمتر زمینهای را بتوان یافت که در حوزه تولید داخلی در صنعتی با تکنولوژی بالا، مانند فولاد در این مدت رشد 30برابر شده باشد. اکنون توانایی رقابت جهانی و ورود رقابت جهانی و ورود محصول ایرانی فولاد به بازارهای بینالمللی میسر شده است. موضوعی که میتوان آن را یکی از دستاوردهای چشمگیر اقتصادی کشور طی دهههای اخیر در نظر گرفت.
این رشد که به آن اشاره کرده اید مبتنی بر چه دلایل و شرایطی ایجاد شده است؟
این دستاورد قابل توجه به دلیل دسترسی فناوران ایرانی به شیوه احیای مستقیم در تولید آهن برای فولاد سازی است.ریشه تاریخی این دستاورد با اجرای پروژه فولاد مبارکه آغاز شد. قبل از انقلاب البته کلیات اجرایی یک چنین طرحی، تدارک دیده شده بود که البته در آن زمان مورد پسند اصحاب تولید فولاد به روش ذوب آهن اصفهان با کورههای بلند و تکنولوژی روسی نبود. چراکه تولید آهن در کشور ما را روسها (در آن زمان اتحادیه جماهیر شوروی) پایهگذاری کرده بودند.از آنجا که دامنه این بحث تا حوزه اقتصاد انرژی و ضرورتهای آن، امتداد پیدا میکرد، شخصا از زمان روی کار آمدن دولت موقت مهندس بازرگان در این زمینه پیگیر بودم و مقالات متعددی در خصوص ضرورتها و بایدها و نبایدهای این بخش ارایه کرده بودم. رویکردی که در آن برهه بر روی آن تاکید میکردم، این بود که، با توجه به ذخایر عظیم گاز طبیعی در کشورمان، ایران برای تولید فولاد با استفاده از گاز به جای ذغال سنگ میتواند مزیت مطلق قابل توجهی به نسبت سایر کشورها برای خود ایجاد کند. شعار من از آن زمان ایجاد گازآبادهای صنعتی برای تولید انبوه فولاد، مواد پتروشیمی، سیمان، شیشه و سایر اقلام فلزی مورد نیاز بود.
اشاره کردید که در آن زمان افراد بسیاری نسبت به تحولات نوین تولید فولاد مقاومت میکردند. میفرمایید شمایل مخالفان توسعه صنعت فولاد را چه افراد و جریاناتی شکل میدادند؟
از آن زمان دو گروه بودند که در برابر یک چنین ضرورتهایی مقاومت میکردند و پس از آن هم جدالهای دامنه داری در این زمینه آغاز شد.در راس این افراد و جریانات مخالف، گروهی بودند که در صنعت فولاد خود را صاحب حق و نسق میدانستند یا این تحولات رو به جلو را با شیوههای روسی در ذوب آهن که نسبت به آن حس عاطفی و نوستالژی هم داشتند، همخوان نمیدیدند. دسته دیگر مخالفان را سوداگران و سودجویانی تشکیل میدادند که هر سال از واردات ذغال سنگ و کک سودهای کلانی به جیب میزدند و بنابراین منافع خود را با استفاده از این شیوههای مدرن که اتفاقا منطبق با شاخصهای اقتصادی و انرژیک (یعنی توسعه ذوب آهن گازی) نیز بود در خطر میدیدند. ناگفته پیداست که استدلال این دسته از افراد و جریانات منطبق بر ضرورتهای اقتصاد و انرژی بینالملل نبود، چرا که مخالفان این بخش معمولا فاقد زمینههای تحصیلاتی و تخصصی مناسب در حوزه انرژی بودند و اغلب فارغالتحصیلان حوزههای مهندسی در این بخش فعالیت میکردند. در این میان برخی از کارشنایان نیز ناصحانه از نداشتن تکنولوژی روش احیای مستقیم و دانش فنی آن دم میزدند. این دسته از افراد بیشتر معتقد بودند که به دلیل فقدان تکنولوژیهای لازم ممکن است سرمایهگذاریها به سرانجام مورد نظر ختم نشود.
چگونه از دل این دیدگاههای متفاوت پایههای صنعت نوین فولاد در کشورمان ایجاد شدند؟
البته باید به این نکته هم اشاره کنم که پیش از سال 57 نیز برای احداث یک واحد بزرگ تولید فولاد با استفاده از روش احیای مستقیم در منطقه هرمزگان به بندرعباس برنامهریزی شده بود. حتی کارهای مقدماتی آن هم آغاز شده بود. اما مخالفت طرفداران تولید فولاد به روشهای سنتی روسی باعث شد تا این پروژه به جای هرمزگان که ویژگیهای مثبتی مانند نزدیکی به دریا و ذخایر گازی و.... داشت، به سمت دیگر زاینده رود و در مجاورت ذوب آهن در منطقه مبارکه برود.منطقه مبارکه با ارتفاع 1670 متر از سطح دریا، بازده کلی طرح را بیش از 8درصد با کاهش جدی مواجه کرد. زیان پنهانی که ناشی از لجبازیهای بیهوده و توجه به رویکردهای محلی و منطقهای به جای رویکردهای ملی بود. این مشکلی که متاسفانه تا همین امروز نیز در اقتصاد کشورمان منشأ مشکلات فراوانی است. یعنی به جای نفع عمومی جامعه منافع منطقهای در نظر گرفته میشود. به هر حال این مباحث ادامه داشت. در همان سالهای نخستین تشکیل جمهوری اسلامی ایران و در زمان تشکیل مجلس اول شورای اسلامی (در آن زمان من سفیر ایران در کویت بودم و در مباحث ملی مربوط به انرژی کشور مشارکت مستقیم و فعال داشتم) کارگروههای مشخصی برای دفاع از شیوه مستقیم تولید فولاد شکل گرفتند. از جمله ریاست وقت مجلس و کمیسیون انرژی با پایمردی مرحوم معین فر نسبت به موضوع واکنش نشان دادند و تلاش برای اجرای طرحهای فولادی با استفاده از روش احیای مستقیم در دستور کار قرار گرفت. مهمترین تلاشها در این زمینه توسط مهندس حسین محلوجی و مهندس عرفانیان پیگیری شدند. اما متاسفانه، ایران در آن برهه خاص در اقتصاد دولتی غوطه ور بود و قیمتگذاریهای دستوری مانند بختک بر بازار فلزات سایه افکنده بود.
نتیجه این قیمتگذاری دستوری در اقتصاد آن سالها چه بود؟
نتیجه این بود که مختصر تولید فولاد و تولید سایر فلزات مانند، مس، سرب، روی، آلومینیوم و...به اندازهای بود که حتی قادر به تامین دخل و خرج خود هم نبودند. سودی هم اگر وجود داشت به جیب دلالان، کوپن بازان و سوداگران سرازیر میشد. در حالی که صنعت کشور حتی توانایی جذب سرمایههای مورد نیاز خود را نیز نداشت.
این روند خسارت بار تا چه زمانی ادامه داشت؟
با پایان یافتن جنگ تحمیلی، بهانه جنگ و شرایط خاص کشور دیگر از دست قیمتگذاران دستوری خارج شد و با گذشت زمان رویکردهای غیرعقلانی روشهای دستوری برای عموم فعالان اقتصادی و تحلیلگران، بیشتر آشکار میشد. در این دوره پدیدههای عجیبی در بازار فلزات کشور نمایان شده بود. مثلا در خبرها شنیده میشد که سودجویان و سارقان حتی از فلزات تابلوهای راهنمایی و رانندگی، درب و پنجرههای آهنی خانهها، کابلهای برق و تلفن و... نیز نمیگذشتند؛ فلزاتی که مشخص شد بعد از سرقت آب شده و به سایر کشورها صادر میشدند. مجموعه این رفتارها و ناهنجاریهای اقتصادی باعث شد تا دلسوزان کشور به فکر رهایی از این بلا بیفتند. بلایی که ذیل عنوان قیمتهای حاکمیتی و دستوری در تار و پود اقتصاد ریشه دوانده بود. روندی که باعث شد موضوع حمایت از مصرفکنندگان که طی سالها رنگ باخته بود یکبار دیگر در راس تصمیمسازیها قرار گیرد.
این دوران مقارن تشکیل دولت سازندگی در کشورمان است؟ درست است؟
بله؛ در مسیر تاریخ آرام آرام به دوران سازندگی میرسیم. دورهای که مساله توسعه پایدار کشور مبتنی بر علوم اقتصادی و رویکردهای کارشناسی یکبار دیگر در دستور کار قرار گرفتند.آیتالله هاشمی رفسنجانی با درک درست شرایط در ماههای ابتدایی تشکیل دولت سازندگی، تبعات مخرب این وضعیت خطرناک را به سمع و نظر مقام معظم رهبری میرسانند. با پیگیریهای رییسجمهوری منتخب، «کشتیبان اقتصاد کشور را سیاستی دگر آمد». مهندس محلوجی در آن برهه به سمت وزارت معادن و فلزات انتخاب شدند تا این سیاستهای جدید را جامه عمل بپوشانند.من نیز به سمت معاون ایشان در امور اقتصادی و بینالمللی مامور خدمت به اقتصاد کشور شدم. در این هنگامه، عدم دخل و خرج تولید فولاد در ذوب آهن اصفهان آنچنان ریشه دوانده بود که کارخانه زیر ظرفیتهای عادی خود کار میکرد و شرکت ملی فولاد حتی از تامین نیازهای کارخانه نیز عاجز بود. آنگونه که کارکنان کوره حتی از داشتن دستکش و لباسهای نسوز که لازمه فعالیت در این محیط است محروم بودند. خاطرم هست در یک نوبت به علت فرسودگی برخی اقلام کارخانه مثل شلنگ گردش روغن و...کورهها دچار ترکیدگی شدند و چندین نفر از کارکنان به رحمت خدا رفتند. برخی از کشتهشدگان از جمله نیروهای بانک مرکزی بودند که برای ارزیابی نیازهای اقتصادی کارخانه در حال بازدید بودند. با وقوع یک چنین اتفاقاتی، موضوع به سرعت به سمع و نظر رییسجمهوری وقت رسید و اشاره شد با عوامفریبی و تخیلاتی چون قیمتهای پایین به نفع مصرفکننده و...نه تنها سودی متوجه مصرفکننده و مردم نخواهد شد بلکه تنها به رونق سودجویان کمک خواهد کرد. پیشنهادی که در آن زمان مطرح شد این بود که بهترین روش آن است که اقلام در بازار آزاد و مبتنی بر قیمتهای روز عرضه شود تا در نهایت محتکران نیز چارهای جز عرضه کالاهای در انبارماندهشان نداشته باشند. بعد از تایید ایده توسط رییسجمهوری وقت، شعار ما این شد «قیمت درب کارخانه را بالا ببریم و اقلام را آزاد عرضه کنیم تا قیمت برای مصرفکننده پایین بیاید.»
نتیجه یک چنین تصمیماتی در فضای عمومی و اقتصادی کشور چه بود؟
این تصمیمات در واقع سنگ بنای تولید اقتصادی آهن، فولاد و سایر فلزات را شکل دادند. با اجرای این ایده دیگر تابلوها از جادهها سرقت نمیشد (یا بسیار اندک شد)، سرقت کابلهای برق و و درب و پنجرههای مردم بهشدت کاهش پیدا کرد و نزدیک به صفر رسید. مهمتر از این موارد، روند جذب سرمایههای خارجی برای توسعه این حوزه مهم اقتصادی افزایش چشمگیری پیدا کرد، ضمن اینکه فرایند جذب تکنولوژی مورد نیاز نیز با سرعت بیشتری دنبال شد. مسوولیت شخص من در این برهه تلاش برای جذب اعتبارات لازم برای اجرای پروژههای اقتصادی به خصوص پروژههای مرتبط با فولاد مبارکه و پروژههای مرتبط با معادن بزرگ کشور بود. با همکاری مجموعه همکاران و فعالان این حوزه در نهایت دانش فنی احیای مستقیم از شرکت فولاد کوبه ژاپن وارد کشورمان شد. دانشی که برای استفاده در اقصی نقاط کشور (ونه فقط فولا مبارکه) به کار گرفته شد . ضمن اینکه قرار شد از همان روش برای احداث یک واحد با ظرفیت سالانه سه تا 5میلیون تن تولید انواع فولاد استفاده شود که متاسفانه بعد از پایان ماموریت من در وزارت خانه این قراردادهای حیاتی دیگر پیگیری نشد. بعد از این تلاش بود که دامنه وسیعی از پروژههای فولادی با روش احیای مستقیم در کشور اجرا شد و آرزوی 150ساله ایرانیان برای بهره مندی از این صنعت و تکنولوی به ثمر نشست.
ایده عرضه فولاد در بورس کالا از چه زمانی شکل گرفت؟
با عبور از این دوران پر فراز و فرود در سال 1398 تولید فولاد در کشورمان با رتبه نهم جهانی به 28میلیون تن رسید. روندی که پیشبینیها حاکی از آن است در صورت برنامهریزی مناسب در کوتاهمدت میتوان آن را در کوتاه و میان مدت به 55میلیون تن افزایش داد. اما باید توجه داشت که این روند رشد با استحکام بازارهای داخلی، بدون ریسک و نوسانات غیرضروری محقق خواهد شد. از همان آغاز برای جلوگیری از مشکل در بازار شخصا پیشنهاد ایجاد بورس کالا محوریت فولاد را به آیتالله هاشمی رفسنجانی ریاستجمهوری وقت ارایه کردم. بعد از موافقت رییسجمهوری قرار شد، نخستین مدیر این بورس از مجموعه مدیران صنعت فولاد انتخاب شوند. مهندس احمد صادقی مدیرعامل وقت ذوب آهن اصفهان نخستین مدیرعامل بورس کالای کشورمان بود.مدیری که در ایجاد نخستین واحد تولید فولاد با روش احیای مستقیم نقشآفرین بود و کارنامه مطلوبی در این زمینه از خود به جای گذاشت، به گونهای که تحسین شرکتهای اروپایی را نیز برانگیخت. در این دوره، مکتبی در اقتصاد کشور ایجاد شد که میوههای آن تحت مدیریت و آموزش حسن عرفانیان مجری طرح فولاد مبارکه هر روز دستاوردهای تازهای را در اقتصاد کشور ایجاد میکرد.
فکر میکنید، ایدهای که باعث شده رزم حسینی علیرغم تمام انتقادها تصمیماتی چنین، حاشیهساز و پر مساله را اخذ کند، چیست؟
با یک چنین دوران پر از افتخاری باید دید چه عاملی باعث شده تا رزم حسینی وزیر صمت در ابتدای فعالیت هایش در این وزارتخانه، نگران تعادل در بازار فولاد و زنجیره عوامل تولید آن از معدن آهن گرفته تا سایر محصولات پایین دستی شدهاند؟ استدلال وزیر صمت آن است که هزینههای تولید و بهای فروش داخلی محصولات نهایی فولادی افزایش یافته و این امر تعادل را در بازار به هم زده است. بر این اساس احتمالا وزیر صمت گمان میکند که پایین آوردن کف بهای مرجع فولاد و منظور کردن قیمتهای زنجیره نیازهای تولید و سهم هریک از قیمت نهایی محصول، پیش نیاز ادامه تولید است. شخصا معتقدم رعایت نظر ایشان موجب میشود که قیمت محصولات نهایی فولاد برای مصرفکننده واقعی در داخل کشور به ریال ثابت نوسان چندانی نداشته باشد و از ایجاد حباب قیمتی جلوگیری شود.به نظر میرسد در شرایطی قرار گرفته ایم که ضروری است بورس کالا از زیر کنترل مستقیم شرکتهای فولادی خارج شوند و ساختاری که سه دهه قبل توسط مدیران دلسوز و متخصص کشور پی افکنده شد به دست مدیران مستقل و متخصص پیگیری شود.
رویکردی که امیدواریم در صورت اجرای آن کاربرد واقعی بورس در بازار ایران مثل تجربیاتی چون خصوصی سازی و...به بیراه نرود. خصوصی سازی که متاسفانه بدل به خصولتی سازی یا به قول اقتصاددانان به «نِپِتیزم»رسید.اینجاست که باید گفت؛ «اللهم احفظنا من شرور انفسنا و من اطماعنا» .