اصلح دیپلماسی
رضا نصری
اگر در چهار سال آینده تصمیم بر تعلیق تنش، مدیریت تنش - یا ایجاد یک فضای تنفس (Détente) - با امریکا باشد، طبیعتا از میان نامزدها کسانی قابلیت اجرای این تصمیم را خواهند داشت که دستکم چهار ویژگی داشته باشند: اول اینکه از نظر خاستگاه فکری صادقانه قائل به تعلیق تنش و مدیریت اختلافات با غرب باشند. بالطبع، از میان نامزدهای ریاستجمهوری، کسانی که در هشت سال گذشته دولت و دستگاه دیپلماسی را - به خاطر نقششان در تحقق تصمیم نظام مبنی بر حل مساله هستهای با امریکا - مدام به «غربگرایی» متهم کردند یا کسانی که اصولا «مذاکره» را مترادف با «سازش» و «تسلیم» میدانند، قادر به اجرای موفقیتآمیز ماموریتشان نخواهند بود. به عبارت دیگر، طبیعی است جریانی که در حین مذاکرات هستهای «طرح دوفوریتی» تقدیم مجلس میکرد تا مانع ادامه مذاکرات شود، ماهیتا توانایی مدیریت تنش با امریکا را نخواهد داشت.
دوم اینکه توافق هستهای برجام و تداوم آن را سازگار با منافع ملی بدانند! یعنی قائل به این تحلیل باشند که اجرای توافق هستهای به بهبود وضعیت اقتصادی کمک میکند، مانع اجماعسازی علیه ایران میشود و سایه تهدیدات گوناگون را از سر کشور برمیدارد. طبیعتا از میان نامزدها، کسانی که در سالهای گذشته برجام را «خسارت محض» و «خیانت» میخواندند، نماد آن را در صحن مجلس آتش میزدند و مذاکرهکنندگان آن را نفوذی و لایق غرق شدن در سیمان میدانستند، عزم و ارادهای برای حفظ آن نداشته باشند. معتقدم برجام - چنانچه در وین احیا شود - مانند نهالی است که در صحنه سیال و پرتلاطم بینالمللی نیازمند باغبانی و مراقبت دایمی است و کسانی در سالهای آینده قادر به حفظ برجام از گزند باد و بارانها خواهند بود که صادقانه آن را سازگار با منافع کشور بدانند. برعکس، چنانچه نمایندهای از دلواپسان و مخالفان برجام پیروز انتخابات شود، او یا مجبور خواهد شد برخلاف باورها و اظهارات هفت سال گذشته خود در صحنه بینالمللی از برجام دفاع کند، یا صادقانه برجام را – بهرغم همه پیامدها - کنار بگذارد!
سوم اینکه از نظر «فنی» و کارشناسی قادر به پیشبرد مذاکرات باشند! به بیان دیگر، کسانی که طی ده سال مذاکره شش قطعنامه فصل هفتمی شورای امنیت در کارنامه خود به ثبت رساندهاند و در دوران مسوولیتشان حتی قادر به توافق بر سر «کلیات» هم نبودهاند، بعید است صلاحیت فنی لازم را برای حفظ یک توافق پیچیده و چندلایه مانند برجام کسب کرده باشند. در واقع، انتقادات برخی از آنها از برجام در سالهای گذشته بیانگر این حقیقت است که شناخت کافی از برجام، ساختار بینالمللی و ظرافتهای حقوق بینالملل ندارند و قادر نخواهند بود یک تیم مذاکرهکننده کارآمد و مجرب را مدیریت و کارگردانی کنند. چهارم اینکه اعتبار و جایگاه بینالمللی قابل قبولی داشته باشند! به بیان دیگر، کسانی که با اظهاراتشان در گذشته حساسیتهای زیادی در فضای بینالمللی ایجاد کردهاند، یا به نحوی عمل کرده و موضع گرفتهاند که نشست و برخاست با آنها برای هر سیاستمداری در جهان حاوی «هزینه سیاسی و حیثیتی» شده باشد، قادر نخواهند بود آنطور که شایسته است صحنه دیپلماسی ایران را اداره کنند و موانع را از سر راه تجارت و اقتصاد کشور بردارند. فراموش نکنیم مذاکره و دیپلماسی دستکم یک فرآیند «دو طرفه» است و طرفین باید از منظر «سیاست داخلیشان نیز توانایی تعامل با یکدیگر را داشته باشند. اگر فردی سکان دیپلماسی کشور را در دست بگیرد که صرف مصافحه با او برای همتایانش - اعم از همتایان شرقی و غربی - هزینه سیاسی در پایتختهایشان و نزد افکار عمومیشان داشته باشد، قطعا فرآیند تعامل با مانع جدی مواجه خواهد شد. مضاف بر این، اگر رییسجمهور آینده شخصیتی باشد که برای لابیهای ایرانستیز و رسانههای معاند «سیبل» راحت و قابل تخریبی باشد، احتمالا تمام نیرو و توان دستگاه دیپلماسی نیز باید به خنثیسازی حملات تبلیغاتی و حتی اقدامات حقوقی علیه ایشان معطوف شود. در واقع، این چهار مورد حداقل معیارهای لازم برای پیشبرد یک سیاست تعاملجویانه و آرامشطلبانه است! تا مردم چه راهی را برگزینند!