ضرورت گفتمانسازی اقتصادی
علی نقی مشایخی
بهطور بنیادین هنر دولت (به معنای کلی آن) این باید باشد که سیاستهایی را تنظیم و اجرایی کند و در واقع بستری را فراهم کند که آحاد فعال در صحنه اقتصاد به میدان بیایند و تلاشهای این جریانات منجر به حرکت در مسیر توسعه شود. اما متاسفانه یک چنین مفهومی اساسا در کشورمان دیده و شاید فهمیده نمیشود. نکتهای که بعد از پایان دور نخست مناظرات باعث ناراحتی من شد، این واقعیت است که حوزه آکادمیک اقتصاد ایران یا حوزه دانشگاهی اقتصاد ایران، کمکاری کرده یا شاید نتوانسته یک آموزش عمومی در سطح افکار عمومی ایجاد کند که مردم بدانند راهبرد معقول اقتصادی چیست؟ به همین دلیل هم برخی نامزدها تصور میکنند راهبرد معقول آن است که یک کارخانه را باز کنند یا یک کارخانه را ببندند! اینکه نشد سیاست اقتصادی درست.سیاست درست اقتصادی آن است که فرد مشخص کند چه بستری قرار است فراهم شود تا مردم با انگیزه وارد صحنه اقتصادی شوند. به عنوان نمونه وقتی نامزدی مطرح میکند که سرمایهگذاری صنعتی باید توسعه پیدا کند، باید مشخص کند با استفاده از چه نوع راهبردی این توسعه را ایجاد خواهد کرد؟ وقتی کسی قصد میکند، توسعه صنعتی ایجاد کند. بهطور طبیعی منابع به سمت صنعت سوق پیدا میکنند، اما باید دید با چه سیاستی این توسعه صنعتی قرار است انجام شود؟ یا کسی که ادعا میکند قصد دارد نقدینگی را کنترل کند، باید اشاره کند که با چه سیاستی قرار است این کار را انجام دهد؟ به این موارد در دور نخست مناظرات توجه نشد. اساسا مثل اینکه درک این مسائل مهم وجود نداشت. من خودم را اقتصاددان نمیدانم، اما مشکلی با اقتصادخواندهها وجود دارد که باید این مشکل حل شود. برخی از اقتصادخواندههای کشورمان آنقدر صحنه را پر ابهام و غبارآلود میکنند که افراد سیاسی که قصد دارند در خصوص اقتصاد صحبت میکنند، تصور میکنند اگر میانه اظهارنظرهای اقتصاددانها را انتخاب و آنها را مطرح کنند، حرف درستی است. یعنی هنوز جمعیت اقتصادی کشورمان ملاکهایی را طراحی نکرده تا مردم بدانند چه افرادی به درستی به گزارههای اصولی اقتصاد اشاره میکنند. در این صورت مردم میتوانند معیاری داشته باشند که با این معیار مشخص کنند که کدام فرد یا جریان مبتنی بر علم اقتصاد سخن میگوید. اما امروز مسائل اقتصادی در کشور ما به اندازهای مبهم شده که مردم نمیدانند چه فرد یا جریانی در راستای اصول اقتصادی سخن میگوید و چه فردی فرسنگها فاصله با علم اقتصاد دارد. بخشی از این ابهامات نیز به دلیل تناقضاتی است که در فضای گفتمانی اقتصاد جریان دارد. با این توضیحات من هم مانند بسیاری از مردم و گروهها از این نوع مناظره متاثر شدم، هم از پرسشهایی که مطرح شد، هم از مدیریت مناظره و هم پاسخهایی که نامزدهای کسب کرسی ریاستجمهوری دادند.البته اکثرا هم نیت خیر دارند و میخواهند خدمت کنند و مشکلات مملکت را حل کنند. اما باید بدانند که با سیاست درست و علمی است که میتوان مشکلات اقتصادی را حل کرد. امیدوارم در مناظرات بعدی طرفداران و کارشناسان نامزدها فیدبکهای لازم را بگیرند و به فضای مناسبتری دست پیدا کنیم. بهطور کلی ایران به یک آموزش عمومی در حوزه اقتصاد نیاز دارد. در ایران روزنامههای حرفهای در حوزههای اقتصادی وجود دارند که تلاش میکنند مسائل علمی اقتصاد را تحلیل کنند و گفتمان مناسبی را در حوزه اقتصاد ترویج کنند. این حرکتهای رسانهای حقیقتا قابل توجه است در رشد سطح علمی مردم و آگاهیبخشی به طیفهای مختلف مردم.البته این روند آگاهیبخشی به زمان نیاز دارد و طول میکشد. در کوتاهمدت و در فرصت اندکی که وجود دارد، تصور میکنم، اقتصاددانهای خوب و افرادی که اقتصاد را درست متوجه شدهاند و با معیارهای بینالمللی در دانشگاههای بزرگ دنیا درس خواندهاند، امتحان دادهاند، مقالات جالبی نوشتهاند و این مقالات در محافل جهانی و مقالات جهانی پذیرفته شده است، باید کمک کنند تا سیاستهای درست اقتصادی فرمولیزه شود تا فردی که انتخاب میشود بداند که راه درست در اقتصاد کدام است. البته در این میان ممکن است فرد و جریانی روی کار بیاید که اعتقادی به این رویکردها نداشته باشد، اما راه دیگری وجود ندارد. باید اقتصاددانهای خوب کشور مرتب صحبت کنند، با رسانهها سخن بگویند، درس بدهند و گفتمان لازم را ایجاد کنند تا شرایط لازم برای رشد سطح عمومی مردم و گفتمانسازی معقول در حوزه اقتصادی ایجاد شود.