رمزگشایی از تحولات بازار سرمایه
محسن عباسی
بلافاصله پس از پایان انتخابات در کشورمان، نشانههای مثبتی در بازار سرمایه ظهور و بروز پیدا کرد. نشانههایی که باعث به وجود آمدن دامنه وسیعی از تحلیلها در خصوص چرایی سبزپوش شدن بورس بعد از تحولات سیاسی در داخل مطرح شدند. اما دلیل واقعی مثبت شدن شاخص بورس کشور بعد از دورهای از نوسانات پیدرپی و قرار گرفتن شاخص در دالان نزولی چیست؟ آیا متغیر خاصی در اقتصاد ایران به وجود آمده که بازار سرمایه به سمت ثبات حرکت کرده است؟ نقش تحولات سیاسی و مسائل برآمده از آن در تحولات اخیر بازار سرمایه چیست؟ از منظر تحلیلی میتوان تحولات اخیر بازار سرمایه که در دالان صعودی قرار گرفته را به سه صورت رمزگشایی کرد:
نخست) یکی از گزارههای مهم در نوسانات بازارها به طور کلی، فضای غبارآلود و تحرکات سیاسی است. در شرایط فعلی به نظر میرسد که سایه تصمیمسازیهای سیاسی و برخی ابهامات، از سر بازار سرمایه کشورمان کم شده باشد. تعارض منافعی که پیش از این در بورس کشور مشاهده میشد بعد از انتخابات کاهش چشمگیری پیدا کرده و این موضوع اثر خود را در بازار به جای گذاشته است. به عبارت روشنتر در بورس کشور شاهد یکدست شدن ارکان قدرت هستیم، بنابراین بازیگران بازار سرمایه به قلمروی خود در بازار بازگشتهاند و اطمینان بیشتری در فضای کلی بازار ایجاد شده است.
دوم) تحلیل دیگری که در خصوص تحولات بازار سرمایه میتوان ارائه کرد، مرتبط با نقش تحولات سیاسی در بازار است. واقع آن است که گزارههای سیاسی همواره در بورس کشور اثرگذار بوده. اساسا رشد شاخص بازار بعد از انتخابات ریاستجمهوری سیزدهم، نشاندهنده تاثیر تحولات سیاسی بر بورس است. وقتی بورس کشور نسبت به افزایش قیمتهای جهانی و گزارش شرکتها تا زمان انتخابات بیتفاوت بود و بعد از انتخابات در مسیر رشد قرار گرفته، این ایده که بورس کشور متاثر از تحولات سیاسی است را تقویت میکند. اگر این پیشفرض را به عنوان یک گزاره بنیادین در نظر بگیریم، در آن صورت میتوان متوجه شد که که جهش قبلی در بازار سرمایه کشور و متعاقب آن نوسانات متعدد رخ داده در بازار سرمایه نیز ناشی از دخالتهای گاه و بیگاه دولت و تاثیرگذاری تصمیمسازیهای سیاسی در این بازار بوده است. در نتیجه در حال حاضر نیز بازیگرانی که وارد بازار شدند متعلق به طیف خاصی از سیاسیون هستند یا حداقل سرمایهگذارانی هستند که دیدگاه سیاسی دارند.
سوم) در کنار دو تفسیری که در بالا ارایه شد، رویکرد دیگری وجود دارد که تلاش میکند تحولات بورس را تحلیل کند. شخصا این رویکرد تحلیلی سوم را به واقعیت نزدیکتر میدانم. مبتنی بر این تفسیر گفته میشود، اینکه اگر چه بورس کشور سیاسی است، اما این بازار هم بازیگران بزرگی دارد که درک درستی از سیاست دارند و هم سرمایهگذاران عمومی (مردم) در این بازار حضور دارند که نسبت به تحولات سیاسی واکنشهای آنی نشان میدهند. در واقع مطابق این ارزیابی تحلیلی، هر چند بازار سرمایه کشور قلمرویی اقتصادی محسوب میشود اما گزاره اصلی اثرگذار در آن، مقولات سیاسی است. به عبارت روشنتر، عامل اقتصادی برای فعالان بازار سرمایه یک عامل ثانویه است و فقط زمانی آن را در محاسباتش دخیل میکند که اوضاع سیاسی بر وفق مرادش باشد. سیاسیون بورس هم این را به خوبی میدانند. باید بدانیم، نه در ریزشها و نه در صعودها لیدرِ بورس توده سرمایهگذاران نیستند. استارت صعودها و نزولها در شاخص کلان بازار سرمایه، توسط عوامل دیگری زده میشود و مردم در میانههای راه و با ظهور عوامل بیشتری پا به صحنه میگذارند .به نظر میرسد، نوسانات برآمده از تنازعات سیاسی داخلی در حال پایان یافتن است و با ورود سرمایههای بزرگ و پولهای درشت، نشانههای بهبود شاخص بورس در حال نمایان شدن است. مبتنی بر تحولات سیاسی و اقتصادی پیش رو میتوان گفت که با آرام گرفتن اوضاع سیاسی، واکنشهای مناسبی نسبت به تحولات کلان سیاسی و اقتصادی داده خواهد شد. بر این اساس گزارش عملکردها بیشتر به چشم خواهند آمد و روند بازار منطقیتر از قبل پیش خواهد رفت. در مسیر برگشت که میتواند در قالب یک X موج اتفاق بیفتد شاخص با نوساناتی در محدوده یک میلیون و 250 هزار واحدی توانایی رساندن خود به محدوده یک میلیون و 400 هزار واحدی را دارد. در این بین مقاومتهایی وجود دارد که گهگاه باعث افزایش عرضهها و نوساناتی در بازار خواهد شد. بعد از مشخص شدن ساختار موجها با اطمینان بیشتری میتوان در خصوص اهداف بعدی شاخص سخن گفت.