اجزایی که پیکره اقتصاد را شکل میدهند
محمدرضا منجذب
اقتصاد مانند هر پدیده دیگری، مجموعهای از برخی اجزاست که در کنار یکدیگر یک ملیت کلان را میسازند. هر کدام از این اجزا نقشی در پیکره نهایی اقتصاد ایفا میکنند و جای خالی هر کدام از آنها بخشی از ضرورتهای اقتصادی را با مشکل مواجه میکند. یکی از شبهاتی که طی هفتههای اخیر در فضای اقتصادی کشور ایجاد شده، مباحثی است که در خصوص استقلال بانک مرکزی مطرح شده است. برخی افراد و جریانات دانسته یا ندانسته تلاش میکنند این گفتمان را در سطح برخی رسانهها جا بیندازند که استقلال بانک مرکزی به اندازهای که اساتید اقتصادی و صاحبنظران مطرح میکنند، واجد اهمیت بنیادین در اقتصاد نیست.اما واقع آن است که در طول دههها سیاستگذاری اقتصادی در ایران، سیاستهایی اعمال شد که آثار مخربی را بر اقتصاد و بنیه تولید در ایران گذاشت. قاعدتا با درس آموزی از گذشته، باید از چنین سیاستهایی در آینده پرهیز و سیاستهایی اصولی را جایگزین کرد. یکی از آفتهای مهم اقتصاد ایران عدم استقلال سیاستهای پولی از سیاستهای مالی است، که عامل اصلی تحمل کسری بودجه به واسطه گسترش حجم نقدینگی و تورم بالا بوده است. قاعدتا روزی و روزگاری باید الزامات استقلال بانک مرکزی در محوریت سیاستهای اصلی کشور قرار گیرد. این موارد محوری را میتوان ذیل موارد زیر دستهبندی کرد:
نخست) ایجاد استقلال به معنای واقعی کلمه برای بانک مرکزی که موجب استقلال سیاست پولی از مالی میشود یک ضرورت است. بدون ایجاد این توازن میان سیاستهای مالی با سیاستهای پولی، اقتصاد کشور دچار نوسانات پی در پی خواهد شد. ممکن است برای برخی این پرسش مطرح شود که چه سیاستهایی پولی و چه نوع سیاستهایی مالی است. سیاست مالی شامل اقداماتی چون تغییر در هزینههای جاری و عمرانی دولت، تغییر در مالیات مستقیم، تغییر در مالیات غیرمستقیم، تغییر در پرداختهای انتقالی و کمکهای بلاعوض است. درحالی که سیاست پولی شامل تصمیماتی چون تغییر درنرخ ذخیره قانونی، تغییردر پایه پولی و حجم پول، تغییر درشرایط اعطای تسهیلات مالی بانکها به بخش خصوصی و... است. دوم) کوچکسازی دولت: کوچکسازی دولت و کاهش تدریجی کسری بودجه، رکن اصلی دیگری برای اصلاح سیاستگذاریهای کلان اقتصادی است. این مهم باید از طریق قانون اعمال شود تا سیاستگذار اجازه انبساط اقتصاد بدون انبساط تولید را نداشته باشد. دولت باید در این خصوص استقلال داشته باشد، تا بانک مرکزی بتواند مستقل شود. بدون ایجاد یک چنین استقلالی برای بانک مرکزی امکان مهار کسری بودجه وجود نخواهد داشت. دولتها در زمان بروز کسری بودجه به بانکهای مرکزی فشار وارد میکنند تا نیازهای بودجهای آنان را از طریق روشهای غیر اقتصادی جبران کنند و چرخه تورم تداوم پیدا کند. سوم) اعمال قاعده انضباط پولی، بدین معنا که رشد پولی به تدریج و گام به گام کاهش یابد و معادل رشد تولید به اضافه رشد بهرهوری گردد. در این صورت رشد قیمتها به صفر نزدیک خواهد شد. این هدفی است که اقتصاد ایران برای مهار تورم و ثبات در بازارها دنبال میکند. برای تحقق آن باید انضباط پولی افزایش پیدا کند. چهارم) تقویت بنیه تولید و ایجاد کارایی و بازدهی بالا در تولید که بهطور خودکار جذب نقدینگی به تولید را بهدنبال دارد. برای بهبود شاخصهای تولید، نیازمند حرکت سرمایهها به سمت تولید هستیم. برای تحقق این ضرورت باید سیاستهای مناسبی اعمال شود تا تولید نقش واقعی خود را در اقتصاد کشور ایفا کند. پنجم) پرهیز از پوپولیسم که موجب اتلاف منابع و فشار بر نقدینگی و تورم میشود، اصولا سیاستگذار نباید شعارهایی را سر دهد و برای عملی کردن آن مجبور به پول پاشی شود. قاعدتا اهداف سیاستگذار باید با کارشناسی باشد و مبانی تولید و اشتغال را تقویت کند. بسیاری از سیاستها با تنظیمات و بدون دخالت مستقیم سیاستگذار قابل حل و فصل است. ششم) تقویت اصولی و بنیادی بازارهای موازی با بازار کالاها و خدمات که ضربهگیر گسترش نقدینگی و تورم است. هفتم) برای استقلال بانک مرکزی شرط لازم، درک صحیح تصمیمگیران ارشد، نگهداری حرمت بانک، قوی بودن بدنه کارشناسی و قدرت بانک است و همچنین شرط کافی، قانون خوبی است که به رییس کل بانک مرکزی اختیارات متناسب با وظایفش را بدهد. هشتم) باید تامین کسری بودجه از محل انتشار اوراق باشد، و این امر با استقلال بانک مرکزی، تفکیک بودجه ارزی و ریالی و اجرای درست عملیات بازار باز محقق شود. نهم) رییس کل بانک مرکزی باید فرد کارآزموده و متخصص، مسلط به مسائل پول و بانک باشد و در گذشته وقت زیادی را صرف شناخت مسائل پولی و بانکی کرده باشد. وی باید بر اساس اختیاراتی که قانون به او میدهد شخصیتی باشد که استقلال رای داشته و فورا تسلیم خواسته سیاستمداران نشود. او باید باور به استقلال بانک مرکزی داشته و نگاه ضد تورمی داشته باشد. دهم) باید با باز تعریف وظایف بانک مرکزی، وظایف اصلی بانک مرکزی، حفظ ارزش پول ملی، متولی سیاستهای پولی و کنترل تورم تعریف شود. نباید بانک مرکزی به عنوان ابزاری برای رفع و حل تمامی مشکلات اقتصادی تعریف شود و در اختیار سیاستگذار قرار گیرد.مجموعه این 10فرمان بخشی از ضرورتهایی است که از طریق استقلال بانک مرکزی ایجاد میشوند. فقدان استقلال در این نهاد مهم اقتصادی باعث خواهد شد تا این زنجیره به هم پیوسته شکل نگیرند و متعاقب آن هم مشکلات عدیدهای چون تورم، رشد نقدینگی، افزایش پایه پولی، فقر مطلق و... ایجاد شوند. کسانی که ضرورت استقلال بانک مرکزی را انکار میکنند، در واقع درک درستی از اقتصاد و بایدها و نبایدهای آن ندارند.