آشفته بازار صنعت خودرو و فلسفه اقتصادی
فربد زاوه
وزیر صمت روز گذشته بخشهایی از مشکلات عجیب بازار خودرو را در گفتوگویی رسانهای تشریح کرد تا یکبار دیگر مشخص شود، صنعت خودروسازی ایران، درگیر گرفتاریهای عمیق است. بر اساس اعلام فاطمیامین، صنعت خودروسازی کشور با بدهی 115هزار میلیارد تومانی، زیان انباشته 85هزار میلیارد تومانی و رانت فروش محصولاتی معادل 200هزار میلیارد تومانی روبهرو است. اعداد و ارقامی که نشاندهنده مشکلات جدی در بطن صنعتی است که طی بیش از نیم قرن گذشته هزاران میلیارد دلار سرمایهگذاری در آن صورت گرفته است، اما نه تنها بهرهای برای کشورمان به دنبال نداشته است، بلکه خود به عاملی برای بروز مشکلات عدیده در کشورمان شده است. در خصوص آمارهای ارایه شده از سوی وزیر صمت باید گفت که بسیاری از دادههای اطلاعاتی مطرح شده، منبطق با واقعیات نیست. تعریف بدهی مشخص است و مبتنی بر تعاریف مستند، بدهی صنعت خودروسازی ایران به مراتب بیشتر از این ارقام است. عدم پرداخت حقوق کارکنان حوزه قطعهسازی، حقوق کارگران و کارکنان کارخانجات خودروسازی، بدهی به پیمانکاران، پیشپرداختهای مشتریان و... بسیار بیشتر از این ارقام است. احتمالا آقای وزیر تنها بدهی خودروسازان به بانکهای کشور را ذیل بدهیهای صنعت خودروسازی محاسبه کرده است. ناصر همتی رییس کل بانک مرکزی حدود 1سال قبل اشاره کرده بود، تنها 75هزار میلیارد تومان بدهی به سیستم بانکی وجود دارد. 80هزار میلیارد تومان نیز بدهی به قطعهسازان وجود دارد. اگر این ارقام را در کنار سایر بدهیها قرار دهیم، اعدادی به مراتب بیشتر از اظهارات آقای وزیر به دست میآید. پیش پرداختهای مردم نیز به نوعی بدهی است که در این محاسبات لحاظ نشده است. بنابراین وضعیت صنعت خودروسازی کشورمان به مراتب بیشتر از این آمارها است. اما باید دید، دلیل این حجم از مشکلات در صنعت خودروسازی ناشی از چیست؟ مگر غیر از این است که کشوری مانند کره جنوبی یا ترکیه و...سالها بعد از ایران فعالیتهای مرتبط با صنعت خودروسازی را آغاز کردهاند، اما در شرایط فعلی، ارزش افزوده فراوانی از این صنعت کسب میکنند. علت نابسامانی صنعت خودرو آن است که وضعیت حکمرانی اقتصادی ضعفهای جدی دارد و به این دلیل، صنایع مختلف کشورمان با مشکلات عدیدهای روبهرو هستند. در یک چنین مواقعی برخی کارشناسان به اقتصاد دولتی در ایران اشاره میکنند و آن را ریشه همه مشکلات معرفی میکنند. اینکه اقتصاد دولتی ایران مشکلساز است، هیچ شکی نیست، اما ریشه مشکلات اقتصادی و صنعتی کشورمان به مراتب عمیقتر است و به نحوه حکمرانی اقتصادی کشور بازمیگردد. حتی آندسته از صنایعی که در ایران خصوصیسازی شدهاند نیز با مشکل روبهرو هستند و قادر به رتق و فتق امور خود نیستند. مثال عینی یک چنین صنایعی، صنعت دام و طیور یا صنعت لوازم خانگی و... هستند که در ظاهر خصوصی هستند، اما وضعیت باثباتی ندارند. یعنی رانت توزیع دارند، بدهی دارند، زیان انباشته دارند و... بنابراین ریشه مشکلات اقتصادی ایران، تنها مالکیت نیست و فراتر از آن است. در واقع بحث رگولاتوری و مدیریت حکمرانی اقتصادی ریشه مشکلات صنایع مختلف است که مسیر صنایع را به سمت تباهی و نابودی هدایت میکند. مدیرانی که تنها شعار میدهند و ناگهان در تلویزیون ظاهر میشوند و رو به دوربین به چشم 80میلیون ایرانی نگاه میکنند و میگویند، قصد دارند، بزرگترین خودروساز در کهکشان راه شیری شوند! همه هم برای این مدیر کف میزنند و رویابافی میکنند. نهایتا مهم نیست که این مدیر آیا میتواند به وعده خود جامه عمل بپوشاند یا نه؟ بعد از مدتی همین مدیر، دوباره در رسانه ظاهر میشود و میگوید، طی 3الی 5سال دیگر به شرایط مطلوب میرسد. اینگونه میشود که یک صنعت طی بیش از نیم قرن به مردم وعده میدهد که نهایتا خودرویی با حداقلهای گزارههای استاندارد کیفی تولید میکند و سرمایههای مردم را میبلعد، اما نهایتا خودرویی تولید میکند که در حکم دلیجانهای مرگ از کمترین میزان ایمنی نیز برخوردار نیست. اینکه آیا تولید خودرو در زمره مزیتهای اقتصادی کشور است یا نه؟ باید گفت که بله صنعت خودروسازی برای ایران میتواند یک مزیت باشد. ایران کشوری است که در آن نیروی انسانی با حداقل قیمت با بیشترین کارایی وجود دارد. در ایران انرژِی ارزان وجود دارد و... اما کمبود جدی که در ایران مشاهده میشود، فقدان مدیریت کارآمد و مهمتر از آن تفکر و تعقل اقتصادی مطلوب است. گزارهای که میتوان آن را در کلاسه موضوعی فلسفه اقتصادی دستهبندی کرد. هر کشوری که به توسعه دست پیدا کرده است، قبل از هر موضوع دیگری به فلسفه اقتصادی (اندیشه و تفکر) نیاز دارد. ایران در این حوزه با کمبودهای جدی روبهرو است. کشوری مانند ترکیه که از هیچ منبع انرژی خاصی برخوردار نیست، اما تولید خودرو و قطعات مرتبط، نخستین منبع درآمدزایی این کشور را تشکیل میدهد. نمونه دیگر از این دست کشورها، امارات و دوبی است. منطقهای که در وسط بیابان توانسته یک محیط کسب و کار فوقالعاده را ایجاد کند. چرا که تعقل اقتصادی درستی در تار و پود ذهن مدیرانش جاری است. در دوبی که بیابان وسیعی است، صنعت کشاورزی با روشهای مدرن جریان دارد. ایلان ماسک معروف در این کشور در حال سرمایهگذاریهای وسیع است. دوبی به راحتی با اندیشه مناسب آب را شیرین میکند و نیازهای خود را تامین میکند. اما در ایران در صنعت فولاد، برای سال آینده 18میلیارد دلار سرمایهگذاری میشود تا آب را از بندرعباس به اصفهان و مرکز ایران برسانیم. بعد هزینههای فراوانی دیگری میکنیم تا سنگآهن را از بندرعباس به اصفعان برسانیم. در مرحله بعدی باید هزاران میلیارد تومان هزینه کنیم تا محصولات فولادی را به بندرعباس برسانیم تا از آنجا صادر کنیم. اینکه چرا مدیران ایرانی عاقلانه رفتار نکردهاند و صنایع فولادی را در جنوب کشور که هم آب بیشتری دارد و هم صادرات از آنجا سادهتر است و... ریشه در مناسبات آلوده و رانتخیزی دارد که تار و پود اقتصاد ایران را گرفتار کرده است. این روند در خصوص صنایع خودروسازی، لوازم خانگی، دام و طیور و مجموعه گزارههای اقتصادی به چشم میخورد، چرا که ما فلسفه اقتصادی را نیاموختهایم.