تعریف و تفسیر فقر در اقتصاد

۱۴۰۲/۰۶/۰۷ - ۰۱:۵۴:۵۶
کد خبر: ۲۱۴۱۳۷
تعریف و تفسیر فقر در اقتصاد

طی سال‌های اخیر افکار عمومی ایرانیان به‌طور مستمر واژه فقر مطلق را می‌شنوند. واژه‌ای که لازم است از منظر اقتصادی مورد بررسی قرار بگیرد. اساسا دولت اقدام به پرداخت یارانه‌های نقدی می‌کند تا دهک‌های محروم را از فقر مطلق دور سازد.

اما تعریف فقر مطلق چیست و چگونه می‌توان آن را اندازه‌گیری کرد؟ فقر مطلق، مفهوم دیگری از نابرابری در درآمدها است که به درآمدی پایین‌تر از درآمد لازم برای تأمین نیازهای اساسی یعنی غذا، لباس و سرپناه گفته می‌شود. ممکن است موارد دیگری به این نیازهای اصلی اضافه شود، همان‌طور که در بنگلادش، نپال، کنیا، تانزانیا، مراکش و اندونزی صورت گرفت. بانک جهانی از یک تعریف مبتنی بر مطالعات اقتصاددانانش یعنی اهلاوالیا و کارتر استفاده کرده است که در آن نیاز غذایی روزانه یک فرد به عنوان خط فقر پایینی در نظر گرفته شده است که میزان آن 2250 کالری در روز است.

برای به دست آوردن مقدار کالری فوق به مواد غذایی زیر نیاز است:  5گرم سبزیجات برگ‌دار، 110 گرم صیفی‌جات (سیب‌زمینی، هویج، ...)، 90 گرم شیر، 35 گرم روغن، 35 گرم شکر، 10 گرم گوشت (ماهی، گوشت قرمز)، 45 گرم حبوبات (نخود فرنگی، عدس و...)، 395 گرم غلات (برنج، ذرت، گندم و...) که تقریباً معادل 2 پیمانه برنج می‌شود. فقر روزانه 2 دلار، مقدار مصرفی علاوه بر حداقل نیازهای طبیعی را نشان می‌دهد و از کشوری به کشور دیگر متفاوت است و بیانگر هزینه‌های مشارکت فرد در زندگی روزمره جامعه نیز هست. در این خط فقر بالاتر، 55 درصد جمعیت هند زیر خط فقر (در سال 1985) بودند که درست قبل از رشد جهشی اخیر بود. با این اوصاف و دلار 50هزار تومان و بعد خانوار 4 نفری در ایران فقر روزانه 400هزار تومان و ماهانه یازده میلیون تومان برای خانوار ایرانی و به‌طور متوسط متصور است. بدیهی است این عدد در شهرهای بزرگ‌تر بیشتر است.

اما چگونه می‌توان فقر را در فضای عمومی یک اقتصاد تخمین زد؟ دیدگاه‌های متفاوتی در این زمینه مطرح می‌شود اما اقتصاددان دانشگاه کمبریج، آمارتیا سِن با اقتصاد سنتی مبتنی بر رفاه که بر ترجیح آشکار یا علاقه محور افراد در بهره‌گیری آنها در انتخاب‌های شان تأکید می‌کند، مخالف می‌کند و دلیل آن را کمبود اطلاعات مربوط به نحوه ترجیح دادن مردم در هنگام انتخاب کالایی و جامعه است. بنابراین، سِن تئوری رفاه خود را نه بر میزان دسترسی و دستیابی افراد (به عنوان مثال به نیازهای پایه) بلکه بر اساس قابلیت‌های فردی بنا می‌کند. او اعتقاد دارد که این رویکرد می‌تواند بر اساس اطلاعات مخفی‌تر ترسیم شود. از مجموعه‌ای از قابلیت‌های ممکن. سِن تعداد محدودی از آنها را که برای شرایط رفاهی مهم‌تر هستند، برمی‌گزیند. به عقیده سِن، زندگی شامل آزادی موثر یک فرد برای دستیابی به.

 موقعیت‌های بودن و انجام دادن یا به عبارتی‌برداری از کارکردها است. او به‌طور ویژه به این کارکردها وزن نمی‌دهد چرا که به عقیده او شرایط رفاهی، مفهومی بزرگ، چندجزئی و مبهم و به صورت ذاتی دوپهلو است. کارکردهای اصلی انتخاب شده توسط سِن که در سطح زندگی تأثیر اساسی دارند، عبارتند از: تغذیه کافی، جلوگیری از مرگ و میر زودرس، حضور در جامعه بدون شرمندگی، شاد بودن، آزاد بودن و... نکته‌ای که سِن بر آن تأکید می‌کند، این است که وقتی دستاوردهایی مثل درآمد نمی‌تواند تضمین‌کننده رفاه بیشتر باشد، آزادی بر سایر چیزها مقدم است. همان‌طور که امید به زندگی هم در کاستاریکا و هم در ایالات متحده امریکا با هم برابر است. در حالی که درآمد سرانه امریکا 9 برابر کاستاریکا است. این گزاره‌ای است که در بررسی‌های کلی فقر در اقتصاد ایران باید مورد توجه قرار بگیرد. باید دید اقتصاد ایران تا چه اندازه گزاره‌های فقر مطلق را پشت سر گذاشته و چگونه با فقر دست و پنجه نرم کرده است؟