در مزیت شاگرد تفضلی بودن
داریوش صارمی
تحلیلگر اقتصادی
هنوز چشمانم خواب آلودگی شب گذشته را با خود یدک میکشید. هوای ابری صبح بیست و سومین روز بهمن نوید باریدن ابرها را به ارمغان آورده بود. طبق عادت همیشگی تیتر روزنامههای صبح را مرور کردم و خود را آماده فعالیت یک روز پرکار در روزهای پایانی سال میکردم. روی تکه کاغذی فهرست کارهایی که باید تا پایان سال انجام دهم را نوشتم، نگران بودم که در فرصت باقی مانده نتوانم کارها را به سرانجام برسانم، ناگهان صدای تلفن همراه نگرانیم را دوچندان کرد. همیشه یک ترس پنهان من را از تلفنهای ساعات اولیه صبح بیزار میکند. با احتیاط گوشی تلفن را پاسخ دادم، صدای گرفته و غمآلود همکلاسی دانشگاه خبر درگذشت استاد عزیز پروفسور فریدون تفضلی را... خبر درگذشت باور نکردنی و شوکهکننده بود، درست مانند خبر درگذشت همه نخبگان، به یاد آوردم سالهای جوانیم را که در پیچ وخم راهروی اتاق اساتید دانشکده اقتصاد و علوم سیاسی دانشگاه شهید بهشتی قدم میزدم همانجایی که اتاق کوچکی به چشم میخورد که نام فریدون تفضلی بر در آن حک شده بود. دکتر تفضلی بیش از ۴۰سال سابقه تدریس در رشته اقتصاد و آموزش نزدیک به ۳۰هزار دانشجو را در کارنامه فعالیت علمی خود دارد.
تالیف کتابهای مرجعی چون «تاریخ عقاید اقتصادی» و «اقتصاد کلان؛ نظریهها و سیاستهای اقتصادی» در کنار سایر تالیفات و ترجمهها، دکتر تفضلی را در زمره نامآورترین اساتید این رشته قرار داده است. اما تفضلی تنها به واسطه تالیفات و ترجمهها و حتی تربیت برجستهترین اقتصاددانان کشور نظیر دکتر حمید ابریشمی، دکتر سعید عابدین درکوش، دکتر فرهاد دژپسند و دکتر محمد ستاریفر در کنار مردانی که بعدها به واسطه حضورشان در عرصه سیاست شناخته شدهاند، نظیر احمد توکلی و الیاس نادران نامی آشنا در اقتصاد ایران نیست.
او در کنار این وجه علمی به واسطه وجه اخلاقی و رعایت نظم نیز شناخته شده بود. قاطبه شاگردانش بر رعایت نظم موثر و اصول اخلاقی در کلاسهای درس ایشان تاکید دارند و فضایل اخلاقی او را همپایه سطح بالای علمی از ویژگیهای کلاس درس این استاد اقتصاد به عنوان یکی از بهترین کلاسهای دوره دانشجوییشان عنوان میکنند.
به رسم ادب گاهی برای دیدار ایشان به منزلش میرفتیم، در یکی از این دیدارها همسر محترم ایشان خاطرهیی از روز اول مهر و بازگشایی دانشگاه بیان داشتند.
ایشان نقل میکردند که دکتر بازنشسته شده بود، ولی بهدلیل عشق و علاقهاش به تدریس همچنان رابطه خود را با دانشگاه حفظ کرده بود و کماکان به تدریس میپرداخت، هوای تهران بسیار آلوده شده بود، باتوجه به سن و سال دکتر نگران سلامت ایشان شدیم، به همین خاطر به ایشان پیشنهاد کردم که در ترم جاری استثنا تدریس را کنار بگذارد و قدری در منزل بیشتر وقت بگذارند. ایشان هم با توجه به اصرار خانواده پذیرفتند. روز اول مهر که زنگ بازگشایی دانشگاهها نواخته شده، دکتر مانند عاشقی که از دیدار معشوق خود منع شده است بیقرار بود، بهنحوی که اشک در گوشه چشمانش جمع شده بود، آن روز تا پایان وقت دکتر حال مناسبی نداشت.