چطور امریکا بعد از رجزخوانی دست به دامن ژاپن شد
علیرضا اکبری
کارشناس ارشد مسائل راهبردی
نخستوزیر ژاپن ۴۱ سال پس از انقلاب، به ایران سفر کرد، در حالی که مناقشه امریکا با ایران در نقطه اوج قرار داشت، و مدتی بود در بستر تقابل، مجالی برای دیپلماسی فراهم شده است. حال، مهم است که بدانیم، آبه شینزو، با کدام اهداف راهی تهران شد؟
اول- پیشدرآمد؛
نخستوزیر ژاپن ۴۱ سال پس از انقلاب، به ایران سفر میکند، در حالی که مناقشه امریکا با ایران در نقطه اوج قرار دارد، و مدتی است در بستر تقابل، مجالی برای دیپلماسی فراهم شده است. حال، مهم است که بدانیم، آبه شینزو، با کدام اهداف راهی تهران شده است؟
دوم- فشرده بررسی؛
با توجه به تنش ابرقدرتها در شرق پاسیفیک، نقش توکیو در صحنه سیاست امریکا، و سفر اخیر ترامپ به ژاپن، به نظر میرسد، بیشتر، ارزیابی از توقعات طرف ایرانی و سنجش میزان آمادگی ایران برای معامله با امریکا و بررسی ضریب آمادگی ما برای دو سر طیف احتمالات، از برخورد تا مصالحه، محور «ماموریت» نخستوزیر ژاپن در تهران باشد. معمولا در این شرایط و اینگونه موقعیتها، رفتار طرف واسطه یا میانجی، عمدتا وابسته به ماموریت محوله از سوی «طرف اعزامکننده» است! نخستوزیر ژاپن قاعدتا از طرف امریکایی «دستورکار» دارد. برای طرف امریکایی، اولا تشویق ایران به ورود به یک بده – بستان، دوم، ارسال پیام سقف انتظارات برای طرف ایرانی از سوی طرف امریکایی، سوم، سنجش طیف انتظارات «تقاضا – عرضه» طرف ایرانی و بخصوص، ابلاغ «هشدار هستهای» به طرف ایرانی است.
البته، به نظر میآید در زیر آن همه مشاجرات طرفینی، یک لایه از هماهنگی و وساطتها موجود بوده است!
سوم- شرح بررسی؛
۱- طی ماههای اخیر، در فضای مناقشات منطقه، تحرکات دیپلماتیک شدت یافته است. تحرکات قاعدتا باید به جریانات معنادار دیپلماتیک، و در نهایت به «روند» هدفمند منتهی شود. محور این تحرکات، البته دو نیروی متضاد و قدرتمند «ایران» و «امریکا» هستند. همه دیگر اقدامات یا تلاشها، پیرامون یا ناشی از تحرکات یا علامات یا اراده این دو طرف شکل گرفته است. هنوز دو ماه نگذشته که شدت تنشها در محیط امنیتی و نظامی منطقه آن قدر بالا گرفت که وقوع برخورد نظامی بسیار نزدیک ارزیابی میشد.
۲- چه شد که ورق برگشت و صدای بلند طرف امریکایی از تهدید و شانهکشی، به ندای «مذاکره طلبی» تبدیل شد؟ مهمترین عامل این چرخش چه بود؟ چه شد که موتور پروپاگاندای ضد ایرانی رژیم صهیونیستی و عربستان سعودی ناگهان فروکش کرد؟ چه شد که ترامپ و تیم درجه اول او، با شیب بسیار زیاد ناگهان تغییر موضع دادند؟ علت مواضع سینوسی کاخ سفید چه بوده و چه هست؟ چگونه شد که در دو ماه اخیر، هرکجا دیپلمات ارشد ایرانی حاضر بود، رد پایی مستقیم یا به واسطه، از سوی امریکا دیده شد؟ طی سفر ظریف به نیویورک، هند، ژاپن، پاکستان، عراق، ترکیه، بروکسل و، ... در هر کجا، پیش یا پس از حضور رییس دستگاه دیپلماسی ایران، مقامات بلندپایه امریکایی نیز حضور داشتند یا گفتوگوهایی در خصوص مسائل فیمابین دو طرف با مقامات عالیرتبه کشور میزبان انجام شد! علاوه بر این، تحرک واسطهای سنتی امریکا، «سوییس و عمان» نیز در همین مدت، قابل ملاحظه بود. چه شد که زمزمه میانجی و واسطه، به فریاد گفتوگو و پیامرسان و مذاکره غیر مستقیم تبدیل شد؟
۳- هر چه هست، نقش ابتکار عمل ایران در دیپلماسی چند لایه، و بازیسازی راهبردی با مشارکت اکثر اهرمهای قدرت ملی و منطقهای خود، در تغییر مسیر امریکا، قابل انکار نیست. این یک «روندسازی» هوشمندانه است که تاکنون توانسته فرصت مناسبی برای «اعمال دیپلماسی همهجانبه» فراهم کند. البته واضح است که هیچگاه همه جزییات و شرایط محیط تعامل، رقابت و کشمکش در اختیار یک طرف نخواهد بود. هر لحظه ممکن است حریف، مسیر تحولات را غافلگیرانه تغییر دهد یا فاکتوری غیرقابل پیشبینی معادلات صحنه را دگرگون کند.
۴- هنوز اما از سطح التهاب منطقه تا مرز حصول اطمینان کاسته نشده است. هنوز همه طرفهای مربوط و نامربوط روی لبه خطر برخورد بزرگ قرار دارند. هنوز اهداف و دستورکارهای اساسی طرفها تغییری نکرده، هنوز فضا تنش آلود است و طرفها در حال ارزیابی یکدیگرند. ماهیتها و منافع پایدار و اساسی طرفها، هنوز از منطق ثابت پیشین برخوردار است. بازیگران صحنه، هنوز در اندیشه تسلط خود بر حریف هستند. هنوز فضا، فضای «غلبه ولو با قهر» است. اما، آنچه تغییر یافته، اراده طرفها برای فرصت دادن به دیپلماسی، در حد مهار سطح فزاینده تنش است. این خود، یک مساله بسیار مهم و یک فرصت بسیار مغتنم است، هرچند که چرخش استراتژیها نیست، ولی چیزی فراتر از تاکتیک ارزیابی میشود!
۵ -بررسی عملکرد هر قدرت یا بازیگر موثر در این موقعیت برای داشتن یک تصویر واقعی از روند تحولات، اهمیت خاص دارد.
ایران، محیط داخلی را با قوت کنترل کرد، در مساله اقتصاد تحمل عمومی را افزایش داد، کمی با مساله آسیبهای داخلی جدی برخورد کرد، از قدرت موازنه ساز منطقهای خود برای مدیریت حریف به خوبی در قامت دیپلماسی امنیتی بهره جست، قدرت نظامی خود را در قالب دیپلماسی نظامی به کار گرفت، و البته با منطق حریف روی دست حریف بازی مبتکرانه را اداره کرد. امریکا دریافت که هیچ شانسی برای تشدید برخورد احتمالی با ایران ندارد! نه متحدی پای برخورد میایستد و نه شریکی در منطقه تحمل ضربات مهلک احتمالی را دارد. امریکا دریافت که خطر تشدید جوّ تنش، مافوق ضرورت و منطق است، امریکا دریافت که ایران میتواند «طرح بدیل» فروپاشی برجام را فراتر از حد انتظار غرب اجرا کند، امریکا مجددا به تمرکز بر پروژه «نمد» تا اقناع ایران به پذیرش شرط گفتوگو بازگشت.
اروپا قدرتهای محور (فرانسه – آلمان و انگلیس)، روسیه، چین، عوامل واسط (نظیر عراق، سوییس، عمان، ژاپن، ...)، قدرتهای منطقه (سعودی، ترکیه، رژیم صهیونیستی، مصر، پاکستان)، سایر قدرتها نظیر هند، و البته طرف اصلی ما، امریکا، مهم است که جزییات تحرکات و اقدامات و مواضع هر یک با دقت و پیوسته رصد و تحلیل و ارزیابی شود.
به عنوان نمونه، اروپا در سفر وزیر امور خارجه آلمان به تهران، طرف صلب و سخت مواضع جبهه غرب را به ایران نشان داد. از مجموع آثار سفر آقای ماس به منطقه و تهران، میتوان درک کرد که اروپا خواست عجز خود را در ایجاد تغییر بر صحنه محاصره اقتصادی ایران، با حفظ پرستیژ خود، به تهران منتقل کند. از اروپا بیش از دعای خیر و التماس امتیاز و حفظ پرستیژ ایشان، نباید و نمیتوان انتظار داشت! البته، اروپا پیام مشابهی هم به امریکا داد: «اروپا مایل نیست در جنگ امریکا را همراهی کند.»
خط روسیه، کماکان بازی در عرصه منطقه، استفاده از فرصتهای بافت منطقهای، حفظ موازنه منطقهای در رقابت با امریکا و تداوم الگوی مناسبات موجود با قدرتهای منطقه است. طبعا در این مدل روسیه از وقوع جنگ (بین ایران و امریکا یا شرکا) استقبال نمیکند، و البته انتظار حل و فصل دشمنی دو طرف را هم ندارد.
چین، برای شکست دادن امریکا در جنگ تجاری، به فرصت منطقه و فرصت ایران نیاز دارد. اصولاً چین خالق راهبرد «تولید قدرت بزرگ، از فرصتهای کوچک» است. از این رو، حتی روزانه یک میلیون بشکه نفت ارزان و نسیه هم اهمیت راهبردی دارد. پس ایران در این «مناقشه» برای چین مهم است. برای چین هم وقوع جنگ بین ایران و امریکا (یا شرکا)، به دلایل متنوع، مطلوب نیست، اما، چینیها هم بازرگانان جنگی خوبی هستند.
ژاپن، اما، در این میان، دورترین فاصله امنیتی – سیاسی را با این سیستم منطقهای دارد. ژاپن یکی از مصرفکنندگان سنتی نفت ایران بوده است. زمانی که نخستین تحریم نفتی از سوی امریکا علیه ایران اعمال شد، ژاپن از مشتریان مطرح نفت ما بود. در زمان کلینتون، چین قصد ورود به بازار نفت ارزانتر ایران را داشت، اما مقامات نفتی ایران، پایداری دیرین توکیو بر خرید از ایران را عامل تخفیف قیمت میدانستند. ژاپن که جزو هشت کشور دارای مجوز واشنگتن برای خرید نفت ایران در زمان تحریم بوده، کمترین سقف خرید را داراست. حدود ۱۶۶ هزار بشکه در مقابل بیش از ۳۶۰ هزار بشکه کره جنوبی یا بالاترین رکورد خرید که متعلق به چین و هند است، رقم قابل ملاحظهای نیست.
۶ -آنچه مسلم است اینکه ژاپن از «ظرفیت اعتماد و پرستیژ» خوبی برای تبادل پیام و انتقال نظرات طرفین مناقشه برخوردار است. اما، حتما فاقد ظرفیت کافی برای ایفای نقش «میانجی» است، خاصه که بعض نشانههای تمایل طرفین برای گشودن «دریچه تنظیم تنش»، (مثل رهاسازی زندانی)، خارج از حیطه عمل ژاپن بروز یافت. همانطور که گفته شد، نخستوزیر آبه، قاعدتا از طرف امریکایی «دستور کار» دارد. برای طرف امریکایی، اولا تشویق ایران به ورود به یک بده – بستان، دوم، ارسال پیام سقف انتظارات برای طرف ایرانی از سوی طرف امریکایی، سوم، سنجش طیف انتظارات «تقاضا – عرضه» طرف ایرانی و بخصوص، ابلاغ «هشدار هستهای» به طرف ایرانی است.
برای ایران، همین که نخستوزیر ژاپن پس از ۴۱ سال برای نخستینبار با ماموریت یا پیام دولت امریکا به تهران آمد، خود نشانه اقتدار و ابتکار راهبردی است. ضروری است که نخستوزیر همین پیام (ابتکار و اقتدار راهبردی) را دریافت کند و به طرف مقابل به خوبی منتقل کند. ضروری اما نه کافی!
منبع: دیپلماسی ایرانی