تاثیر رقابت با ایران بر رویکرد عربستان به طرح معامله قرن
روحالله سوری| پژوهشگر مسائل بینالملل| مناقشه فلسطین اسراییل را باید قدیمیترین و مهمترین مناقشه منطقه خاورمیانه در نظرگرفت. این مناقشه فراتر از یک موضوع اسراییلی - فلسطینی، مسالهای عربی- اسراییلی و در سطحی بالاتر اسلامی- اسراییلی است که تحولات هفتاد سال اخیر منطقه را از خود متاثر ساخته است. اهمیت مساله فلسطین برای اعراب تا جایی بوده است که برقراری توافق و صلح میان مصر و اسراییل منجر به اخراج این کشور از اتحادیه عرب و سازمان کنفرانس اسلامی شد. در این میان مواضع کشور عربستان سعودی نسبت به این مناقشه را باید همسو و همراستا با همین مساله تحلیل نمود. عربستان سعودی اگرچه بهطور مستقیم در جنگهای اعراب و اسراییل حضورنداشته است اما همواره حمایت مالی آن شامل کشورهای درگیر در جنگ با اسراییل شده است. ملک فهد، صهیونیسم و کمونیسم را دو روی یک سکه میخواند که هدف آنها تجزیه و ناامنسازی کشورهای اسلامی است. همچنین عربستان سعودی را میتوان یکی از محورهای مهم تحریم نفتی 1973 به دنبال جنگ «یوم الکپور» عنوان نمود. عبدالعزیز در ملاقات خود با روزولت در عرشه ناو کوینسی در فوریه 1945، در پاسخ به اظهارنظر روزولت در ارتباط با رنج و محنت یهودیان و نیاز آنها به سرزمین مادری، به وی پیشنهاد داده بود که «به آنها و فرزندانشان بهترین قطعات زمین و محلهای مسکونی آلمان را بدهید، کشوری که آنها را سرکوب کرده است» در واقع سخن عبدالعزیز این بود که اگر به یهودیها در آلمان و اروپا ظلم شده است باید به آنها در همان جا هم جایی داده شود. اما آنچه طی سالهای اخیر جلبتوجه میکند تغییری است که در رفتار و مواضع عربستان سعودی نسبت به اسراییل و مناقشه اسراییل- فلسطین شاهد هستیم. واقعیت امر آن است که تحولات یک دهه اخیر در خاورمیانه را باید مولفهای اساسی در نوع نگاه کشورهای عرب منطقه به طرح معامله قرن در نظر گرفت. توافق هستهای میان ایران و کشورهای 1+5 از یک سو و تحولات به وجود آمده در صحنه سیاسی و ژئوپلیتیک خاورمیانه به دنبال بحرانهای متعدد، از جمله عواملی هستند که به نظر میرسد شرایط را به سمتی هدایت کرده است که هرگونه تحلیل راجع به آینده طرح معامله قرن و نوع رفتار کشورهای عربی نسبت به آن نمیتواند بدون در نظر گرفته شدن تغییرات گفته شده صورت پذیرد. اگر بخواهیم موضوع را از نگاه واقع گرایی و موازنه تهدید تحلیل نماییم باید اشاره کرد که تصور ایران به عنوان یک تهدید در شرایط پس از توافق هستهای و حضور ایران در بحرانهای منطقه، عربستان سعودی را به سمت ایجاد نوعی موازنهسازی برون گرا و درون گرا علیه تهدید ایران سوق داده است. در سطح موازنهسازی درونگرا میتوان به انعقاد قراردادهای خریدتسلیحات نظامی و در حوزه موازنهسازی برونگرا نیز میتوان به ایجاد ائتلافهای نظامی با دیگرکشورهای منطقه و مهمتر از آن همسویی با اسراییل برای مقابله با ایران اشاره کرد. موازنهسازی عربستان در برابر ایران به ویژه پس از ناامیدشدن این کشور از احاله مسوولیت به امریکا به دلیل عدم واکنش مورد انتظار از سوی ایالات متحده امریکا پس از حملات موشکی حوثیها به تاسیسات نفتی آرامکو ابعاد پررنگتری به خود گرفته است. تحت شرایط جدیدی که در منطقه خاورمیانه به دنبال تحولاتی همچون بهار عربی، بحرانهای سوریه و عراق، ظهور داعش و مهمتر از همه توافق هستهای ایران با غرب ایجاد شده است در حال حاضر میتوان از برقراری نوعی ائتلاف غیر رسمی و همسویی مواضع میان عربستان با اسراییل سخن به میان آورد. از نظر عربستان سعودی، جمهوری اسلامی ایران پس از توافق هستهای از آزادی عمل بیشتری در جهت پیشبرد اهداف منطقهای برخوردار شده است. از نگاه این کشور توافق هستهای نشانهای از تغییر نگاه امریکا در قبال ایران و به نوعی انعکاسی از کاهش ضمانتهای امنیتی در منطقه از سوی امریکا است.به همین خاطر میتوان اذعان کرد که برجام عاملی برای همسویی و همگرایی عربستان سعودی با اسراییل بوده است. این همگرایی و همسویی از نظر نگارنده تنها به اقدامات ضد ایرانی همچون حمایت از برنامههای ترامپ برای در مقابله با ایران یا متقاعدسازی اروپا و جامعه جهانی برای مقابله با برنامههای موشکی ایران یا بالابردن ریسک همکاری دیگر کشورها با ایران محدود نخواهد شد بلکه در نهایت میتواند به منظور موازنهسازی در برابر ایران دامنه خود را تا مناقشه اسراییل- فلسطین نیز گسترش دهد.. بدین صورت که همخوانی منافع میان عربستان و اسراییل در پرتو تحولات جدید منطقهای قادر خواهد بود این دو را در قاب مشترک خصومت با ایران به سمت یک توافق غیررسمی یا رسمی و مهیا نمودن شرایط برای برقراری یک توافق فلسطینی- اسراییلی به منظور تمرکز بیشتر بر ایران به پیش ببرد. انعکاس چنین ادعایی را میتوان به خوبی در نوع واکنش و موضعگیری عربستان سعودی نسبت به مساله انتقال سفارت امریکا به بیتالمقدس و اخیرا طرح معامله قرن مشاهده کرد. در واقعیت امر سوق پیدا نمودن مختصات جدید منطقهای تحت تاثیر عوامل گفته شده به سمت تغییر توازن قوای منطقهای به زیان عربستان باعث شکلگیری جریان ائتلافسازی این کشور با قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای به منظور مهار ایران شده است. در این میان اسراییل به عنوان قدرت منطقهای و ایالات متحده امریکا پس از انتخاب شدن ترامپ به ریاستجمهوری به عنوان قدرتی فرامنطقهای، دوبازیگری هستند که در این ائتلافسازی مورد توجه عربستان واقع شدهاند. طی سالهای اخیر نیز شواهدی دال بر شکلگیری چنین همکاری و همسویی میان عربستان و اسراییل وجود داشته است.نشریه اکونومیست در یادداشتی ضمن اشاره به دیدار مقامات عربستانی و اسراییل در نشست اندیشکده شورای روابط خارجی امریکا در سال 2016 به بررسی وجود منافع مشترک و نزدیکی جهان عرب و اسراییل بر اساس این منافع پرداخته است. در گزارش مذکور به نقل از مزراحی “رییس پیشین شورای امنیت ملی اسراییل “ نگرانی از ایران نگرانی مشترک میان اسراییل و عربستان عنوان شده است. بر اساس آنچه این گزارش نوشته است انور اشکی از مقامات عربستان، صلح با اسراییل و تغییر رژیم ایران برای امنیت منطقه را امری ضروری خوانده است. همچنین سلمان انصاری رییس کمیسیون امور روابط عمومی عربستان و امریکا در یادداشتی در یکی از روزنامههای امریکا در سال 2016 اتحاد میان عربستان و اسراییل را همسو با منافع خاورمیانه بزرگ خوانده است وی عدم وجود اقدامات تحریکآمیز و خصمانه میان عربستان و اسراییل طی 70 سال گذشته را عاملی برای تسهیل در اتحاد دوطرف ذکر کرده است.
بدینترتیب با توجه به آنچه در روابط دوطرف طی سالهای اخیر شاهد هستیم رویکرد عربستان به مناقشه اسراییل- فلسطین را میبایست در چارچوب نگاه این کشور به جایگاه ایران پس از توافق هستهای و بحرانهای سوریه و داعش تحلیل کرد. به نحوی که باید گفت علیرغم برخی سیاستهای اعلامی از سوی عربستان سعودی در رابطه با طرح معامله قرن و پیشتر از آن انتقال سفارت امریکا به بیتالمقدس، این کشور به دلیل اتخاذ سیاست مقابله جویانه با نفوذ و قدرت منطقهای ایران متمایل به برقراری نوعی صلح مورد نظر امریکا و اسراییل در مناقشه فلسطین است.
باید توجه داشت که پروژه تغییرات درونی قدرت در عربستان و تلاش محمد بن سلمان برای فائق آمدن بر برخی مشکلات داخلی همچون انتقال قدرت به خود و انجام برخی اصلاحات اقتصادی و اجتماعی بیش از پیش این کشور را نیازمند همراهی ایالات متحده خواهد کرد که این مساله نیز مسیر موافقت عربستان با طرح مورد نظر ترامپ راجع به اسراییل را هموارتر خواهد کرد. در واقع درحوزه داخلی انجام اقدامات اصلاحی و ایده بلندپروازانه 2030 و در حوزه منطقهای برنامههای این کشور برای مقابله با ایران و قرارگرفتن در جایگاه قدرت هژمون منطقه، این کشور را بهشدت نیازمند حمایتهای ایالات متحده کرده است. از طرفی هم با توجه به واقف بودن امریکا و اسراییل به نقش عربستان در میان کشورهای عرب منطقه به نظر میرسد که در آینده نزدیک شاهد شکلگیری نوعی سیاست مذاکره و فشاراز سوی عربستان در رابطه با کشورهای عرب جهت حل مساله فلسطین مطابق با منافع امریکا و اسراییل باشیم.
بنابراین میتوان گفت که رویکرد عربستان به مناقشه فلسطین- اسراییل در شرایط کنونی بهشدت متاثر از رویکرد تقابل جویانه این کشور در قبال جمهوری اسلامی ایران است. در نظر عربستان سعودی موضوع ایران از اولویت بسیار بیشتری نسبت به مناقشه فلسطین برخوردار است. آنچه اکنون عربستان تهدید علیه خود میخواند نه مناقشه مذکور که موضوع برهم خوردن توازن قوای منطقهای به نفع ایران است. به همین دلیل نیز این پیش بینی وجود دارد که عربستان با توجه به دستاوردهایی که میتواند از رهگذر برقراری روابط با اسراییل و عدم مخالفت با ایدههای ترامپ در مورد مساله فلسطین کسب نماید در نهایت مناقشه فلسطین را مبنایی برای دستیابی به اهداف خود در قبال ایران قرار دهد.