بیگانگی با توسعه
مجید دهقانی
1)اگر مطالعه و بررسی دقیق انجام شود که چه مواردی باعث تضعیف ساختارهای اقتصادی در کشورهای مختلف می شود، مشخصا عواملی مانند: تضعیف مستمرسیاست طرف عرضه، عدم ثبات اقتصادی، انحصار، موانع کسب و کار، فقدان رقابت، نبود آزادی اقتصادی، رشد فزاینده نقدینگی نسبت به تولیدناخالص داخلی، دخالت بیش از حد دولت در اقتصاد، بودجهریزی نامتوازن، افزایش واردات، تراز منفی بازرگانی، افزایش بدهیهای دولت، اقتصادنامولد، عدم ثبات اقتصادی و عدم اعتماد ملت به حکمرانی اقتصادی و عدم پیوستن به زنجیره ارزش جهانی و ...مطرح خواهند شد. در نقطه مقابل که مهمترین مولفهها در یک اقتصاد قوی چیست؟ اگر نگاهی به روند توسعه اقتصادهای بزرگ در جهان داشته باشیم، مواردی مانند آزادی اقتصادی، ثبات اقتصادی، بخش خصوصی قوی، رقابت، دسترسی باز، شفافیت، بهرهوری حداکثری از ظرفیتهای انسانی، منابع طبیعی، نفت، گاز و معدن، ظرفیتهای جغرافیایی، استارتآپها، شرکتهای دانشبنیان،استفاده از فناوری، نوآوری، برندسازی، توسعه زیرساخت ها و رونق تولید در حوزه های صنعت بزرگ، متوسط و کوچک، کشاورزی و دامداری مدرنیزه، صنایع دستی و خانگی، مسکن و اصلاح الگوی مصرف از مهمترین مولفه های اقتصاد قوی در دنیای امروز است.
2) به طور کلی باید گفت که سرمایه انسانی به طور خاص به معنای قدرت یک کشور است، همانگونه که شاهد هستیم در جهان امروز برای بسیاری از کشورهای قدرتمند دنیا مقوله نیروی انسانی با مهارت و آموزش دیده یک سکوی پرش است. در حقیقت سرمایه انسانی توانمند اصلیترین منبع و منشا قدرت کشورهاست و براساس گزارش توسعه انسانی سازمان ملل، ایران در این زمینه نسبت به گذشته روند رو به رشد نسبی داشته لیک همچنان مدیریت منابع انسانی در ایران یکی از چالشهای مدیران به حساب میآید. برای نمونه در ایران تقریبا دراکثر سازمانها «به خصوص سازمانهای دولتی» نیازسنجی درستی صورت نمی گیرد. از سوی دیگر کشور از فقدان نظام آموزشی و مهارتی با کیفیت مناسب رنج می برد و این امر هزینه های زیادی را بر کشور تحمیل میکند. همچنین در غیبت احزاب مستقل، حداقل تقویت شایسته سالاری از مسائلی است که نیاز است در کشور مورد توجه قرار گیرد. متأسفانه در کشور ظرفیت نگهداشت استعدادها چندان بالا نیست و به درستی از مشارکت صاحبنظران و متخصصین استفاده نمیشود. تمام این موارد بهرهوری از نیروی انسانی کشور برای توسعه اقتصادی را کاهش میدهد.
3)همانگونه که اشاره شد منابع طبیعی مانند «نفت، گاز و معدن» و موقعیت مناسب ژئوپولیتیک، ژئواکونومیک و ظرفیتهای جغرافیایی از دیگر ویژگیهای اقتصادهای قدرتمند است و کشورمان نیز از این بابت در جایگاه بسیار مناسبی قرار دارد. لیک مسئله اینجاست که آیا از این مولفه به درستی برای توسعه بنیان اقتصادی کشور استفاده می شود یا خیر؟ در چند دههگذشته، متأسفانه عملکرد ضعیف کشورهای دارای منابع طبیعی فراوان نکتهای است که بارها از سوی کارشناسان اقتصادی برای توسعه اقتصادی مورد توجه قرار گرفته است . متأسفانه میبینیم که کشورهایی که از منابع طبیعی بیشتری برخوردارند، در مقایسه با کشورهایی که از چنین منابعی کمتر بهرهمند هستند، عملکرد بدتری داشته باشند. اما شواهد تجربی، خلاف این انتظار را نشان می دهد. به نظر میرسد منابع طبیعی در این کشورها، به جای رحمت، نحسی و بلا با خود به همراه آورده باشند.کشور ایران نیز از حیث منابع طبیعی وظرفیتهای جغرافیایی و سرمایه انسانی از جایگاه نسبتا برجسته و قابل توجهی برخوردار است، اما بهرهگیری اصولی از ظرفیتهای خدادادی موجود، مستلزم حاکمیت قانون، اتخاذ سیاست و استراتژی توسعه صنعتی، حکمرانی خوب اقتصادی و برنامهریزی و هدایت صحیح و هدفمند است. سهم ایران از منابع طبیعی موجود در جهان، مؤلفه حائز اهمیتی است که در صورت توجه هرچه بیشتر به این مقوله و مدیریت صحیح، اصولی و قاعدهمند، میتوان به توفیقات و دستاوردهای شایسته و برجستهای در زمینه اقتصادی دست یافت.در این میان پرهیز از خامفروشی و هدایت ارز به دست آمده از محل فروش منابع نفتی وگازی در مسیر صحیح و تلاش برای حفاظت وصیانت از منابع طبیعی تجدید شونده همچون مراتع، جنگلها و... از اولویتهایی است که باید به صورت ویژه و جدی مدنظرقرارگیرد.
4) استفاده نادرست دولتها از منابع کشور و سرمایهگذاری نکردن منابع حاصل از فروش این ثروتهای خدادادی در بخشهای زیربنایی و صنعت کشور نیز موضوعی است که باید همواره مد نظر سیستم مدیریتی کشور قرار گیرد.در این زمینه استفاده از تجربیات کشورهایی چون نروژ میتواند در بهرهوری بیشتر از این منابع موثر باشد. در کشور نروژ درآمدهای نفتی در صندوق درآمدهای نفتی ذخیره و از سرمایه این صندوق برای تقویت زیرساختهای اقتصادی استفاده میشود. از این رو نروژیها با استفاده از درآمدهای نفتی امروز به کشوری توسعهیافته مبدل شدهاند. از سوی دیگر ایران موقعیت ژئواکونومیک خاصی در جهان دارد که موجب پدید آمدن مزیتهای نسبی بسیاری برای کشورمان میشود.
به عنوان مثال اجرایی شدن طرح احیای جاده ابریشم، فرصتی نادر برای کشور به وجود میآورد و کشورمان به یکی از حلقههای زنجیر اصلیترین کریدور زمینی تجارت در جهان بدل خواهد شد. البته، این مساله با استفاده از فنآوری و توسعه زیرساختها در کشور ارتباط مستقیم دارد.در حال حاضر ایران با توجه به این مساله توسعه خطوط ریلی را باید به عنوان یکی از اولویتهای اقتصادی خود قرار داده و با اتصال این خطوط به راهآهن سراسری کشورهایی مانند افغانستان از سمت شرق و ترکیه، ارمنستان و عراق از سمت غرب، ایران قادر خواهد بود نه فقط بسیاری از محصولات تولیدی خود را، بلکه از محصولات نفتی و پتروشیمی گرفته تا محصولات کشاورزی، را به چین و اروپا صادر کند، و با استفاده از دریافت حق ترانزیت از محل عبور میلیونها تُن کالای تجاری، درآمد گسترده گمرکی هم داشته باشد.
5)ایران می تواند به «هاب پروازی» منطقه تبدیل شود، یعنی بخش بزرگی از هواپیماهایی که قصد دارند از این نقطه از جهان عبور کنند، ترجیح بدهند در ایران فرود بیایند، سوختگیری کنند و حتی توقفهای چند ساعته داشته باشند اما متأسفانه فرسنگها با این جایگاه فاصله داریم و رقبای قدرتمندی مانند ترکیه، امارات متحده عربی و عربستان سعودی جلوتر از ما ایستادهاند. بنابراین؛ مادامی که طرحهای توسعه فرودگاهی ونوسازی هواپیماها در ایران به سرانجام نرسد، نمیتوان به کسب جایگاه هاب پروازی منطقه امید بست.از سوی دیگر درک و شناخت بهتر و عمیقتر تحولات دنیای فناوری و اتخاذ سیاستهای هماهنگ و مؤثر جهت مشارکت فعال در این زمینه باید به عنوان گزینهای راهبردی فراروی سیاستگذاران و برنامهریزان کشور مطرح باشد چرا که فناوری یکی از عناصر حائز اهمیتی است که باعث افزایش کارایی و توسعه اقتصادی و افزایش توان تولید و بهرهوری می شود.اما مناسبات و مبادلات تجاری و تبادلات فنی با جهان و کیفیسازی تولیدات داخلی، حمایت از بنگاههای تولیدی خصوصی، فرهنگسازی و آموزش تولیدکنندگان، از جمله مسائلی است که باید مورد توجه قرار گیرد. در نهایت به این ترتیب و با رعایت موارد دیگری که برمیشمرم، میتوان زمینهساز زمینه خروج کشور از بحران اقتصادی بود و چشمانداز روشنی را برای آینده رقم زد.فرهنگ سازی در زمینه اصلاح الگوی مصرف، نیز موجب میشود تا هدفگذاری برای صنعت و تولید به خوبی صورت گیرد و این بخش در بزنگاهها و بحرانهای اقتصادی با آسیب پذیری کمتری مواجه شود.
6)از سوی دیگر توجه به قیمت و کیفیت کالای ایرانی، میتواند موجب تقویت تولیدکنندگان داخلی شود. دراین صورت هزینه واردات غیر ضروری، صرف اشتغال شده و این موضوع نیز بیکاری در کشور را کاهش می دهد. از سوی دیگر این امر موجب کاهش اتکای دولت به درآمدهای نفتی و بهبود توزیع درآمد و افزایش رفاه بین اقشار مختلف جامعه شود.از طرفی یکی از الگوهای پیشرفت کشورهای در حال توسعه ،استفاده از پتانسیل مناطق آزاد در جذب سرمایههای خارجی، واردات تکنولوژی روز دنیا، صادرات کالاهای تولیدی، ورود ارز به کشور و... است که متاسفانه سهم مناطق آزاد ما از رشد اقتصادی کشور ناچیز و از سویی با واردات کالای غیرضروری و لوکس پاشنه آشیل اقتصاد ما شده است.
7)حاکمیت قانون، اقتصاد متنوع،کیفیت مناسب سیستم آموزشی، توسعه درونزا و برونزا، تولیدناخالص داخلی بالا، نرخ تورم زیر 4%، میانگین رشد اقتصادی 4 تا 6%،نرخ رشدنقدینگی حدود 1 تا 2% بیشتر از نرخ رشداقتصادی، نرخ بیکاری حدود 4%،درآمد سرانه بالاتر از حد متوسط جهانی، ثبات نرخ ارز، تشکیل سرمایه ثابت ناخالص ثابت، عدم تلاطم و نوسانات شدید در قیمت انواع دارایی ها، معادل 30 تا 40% تولیدناخالص ملی برای سرمایه گذاری ، معادل 3% از بودجه کشور برای تحقیق و توسعه، بازار مالی قدرتمند،فناوری پیشرفته و رعایت مسائل زیست محیطی و توسعه پایدار از دیگرمولفه های اقتصاد قوی هستند که بدون تعارف استمرار و دوام و قوام آن نیازمند دیپلماسی قوی و تعامل سازنده در روند پیوستن به زنجیره ارزش جهانی و در راستای توسعه پایدار است.همچنین، در یک اقتصاد قوی شفافیت و نظارت همه جانبه در همه ارکان حاکمیتی وجود دارد و حاکمیت اقتصادی یکپارچه و نرخ فساد کشف شده دولتی در حد کمتراز متوسط جهانی است. لیک، اقتصاد ایران نیازمند یک اصلاح ساختاری بنیادین است. زیرا، اقتصاد ایران از شاخص های انتظاری محروم و فاقد شاخص های لازم اقتصادی قوی و حکمرانی خوب اقتصادی است.