تاثیرات روانی طلاق بر کودکان
مصطفی اقلیما
نمی توانیم منکر تاثیرات روانی طلاق بر فرزندان شویم، کودکانی که پدر و مادرشان از یکدیگر جدا میشوند ادامه زندگی خود را با خلأ پیوسته سپری میکنند. البته رفتارهای بعد از طلاق هم در روحیه کودکان تاثیر بسزایی دارد. جدایی پدر و مادر به اندازه کافی به زندگی عاطفی، تحصیلی و اجتماعی افراد لطمه وارد میکند، اما اگر این کشمکشها بعد از طلاق هم ادامه داشته باشد میتواند آسیبهای روحی و روانی زیادی را به فرزندان وارد کند. متاسفانه بسیاری از زوجها بعد از جدایی فرزندان را به وسیلهای برای تامین خواستههای خود تبدیل میکنند. مادران برای گرفتن مهریه و نفقه از کودکان خود استفاده میکنند مثلا پدر را از دیدن فرزند محروم میکنند و پدران هم برای اینکه بتوانند شکست خود در زندگی را جبران کنند ممکن است فرزندان خود را علیه مادرشان بشورانند. به این ترتیب کاشتن تخم کینه نسبت به پدر و مادر در دل فرزندان ضربه روحی دیگری را به آنها وارد میکند. اینکه زوجین به هر دلیلی مجبور به جدایی شوند، باید این مساله را مد نظر داشته باشند که همین جدا شدن آنها آینده فرزندشان را به مشکلات زیادی همراه خواهد کرد. بسیاری از فرزندان طلاق در بزرگسالی دیگر میل و رغبتی به ازدواج ندارند. آنها همیشه از نظر عاطفی با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم خواهند کرد. از سوی دیگر تاثیر این جدایی را میتوان در زندگی تحصیلی و اجتماعی این فرزندان نیز مشاهده کرد. قطعا در درجه اول هر مشاوری توصیهاش به افرادی که فرزند دارند، ادامه زندگی زناشویی و حل مشکلات است. اما اگر راه چاره دیگری جز جدایی باقی نمانده باشد، نباید زوجین کاری کنند که آسیبهای طلاق بر فرزندانشان چند برابر شود.
تحقیقات حاکی از آن است که طلاق میتواند بر تعاملات اجتماعی فرزندان نیز تأثیر بگذارد. کودکانی که خانواده آنها طلاق را پشت سر میگذارند، ممکن است مشکل بیشتری در برقراری ارتباط با دیگران داشته باشند. بهطوری که تمایل دارند تماسها و ارتباطات اجتماعی کمتری داشته باشند. گاهی اوقات بچهها احساس ناامنی و فکر میکنند که آیا خانواده آنها فقط خانوادهای است که طلاق گرفته است؟ به واسطه دشواری انطباق با تغییر در پی طلاق، کودکان میتوانند تحت تأثیر قرار گیرند و مجبورند یاد بگیرند خود را با تغییرات، بیشتر و بیشتر وفق دهند. یکی از دیگر آسیبهای متارکه والدین، بروز احساس گناه در وجود کودکان است. بچهها اغلب تعجب میکنند که چرا طلاق در خانواده آنها اتفاق میافتد. آنها به دنبال دلایلی میگردند و به این فکر میکنند که آیا والدینشان دیگر آنان را دوست ندارند یا مبادا خودشان کار اشتباهی انجام دادهاند. این احساس گناه یکی از تأثیرات رایج طلاق روی فرزندان است اما میتواند به بسیاری از مسائل دیگر نیز منجر شود. احساس گناه فشار روانی را افزایش میدهد و میتواند منجر به افسردگی، استرس و سایر مشکلات مربوط به سلامتی شود. ارایه راهکار و مشاوره برای کودک به منظور درک نقش خود در طلاق میتواند به کاهش این احساس گناه کمک کند. بچهها اغلب تعجب میکنند که چرا طلاق در خانواده آنها اتفاق میافتد. آنها به دنبال دلایلی میگردند و به این فکر میکنند که آیا والدینشان دیگر آنان را دوست ندارند یا مبادا خودشان کار اشتباهی انجام دادهاند. وقتی والدین بچهها طلاق میگیرند، تعارضات حل نشده ممکن است منجر به خطرات غیرمنتظره آینده شود. تحقیقات نشان داده است کودکانی که در 20 سال گذشته طلاق را تجربه کردهاند، بیشتر احتمال دارد در بزهکاریها شرکت کنند و از طریق رفتارهای مخربی که به سلامت کودک آسیب میرساند، سرکشی کنند و به سیگار کشیدن گرایش پیدا کنند. افزایش مشکلات سلامتی از دیگر مسائل پیش روی فرزندان طلاق است. روند طلاق و اثرات آن بر فرزندان میتواند استرسزا باشد. رویارویی با این مسائل میتواند عوارض خود را داشته باشد، از جمله مشکلات فیزیکی. کودکانی که طلاق را تجربه کردهاند، درک بالاتری نسبت به بیماری دارند که میتواند ناشی از عوامل زیادی از جمله مشکل در خوابیدن باشد. به این ترتیب چه بهتر است که هر زوجی قبل از اقدام به
فرزند آوری نسبت به دوام زندگی خود مطمئن باشند، نه اینکه فرزند را عاملی برای دوام زندگی بدانند. از سوی دیگر توجه به عواطف فرزندان و رسیدگی به وضعیت روحی و روانی آنها یکی از مهمترین مسوولیتهایی است که پدر و مادر به دوش میکشند و در این زمینه باید با دید باز رفتار کنند.