الزامات نوآوری در نظام‌های سلامت

۱۳۹۶/۰۵/۰۹ - ۰۰:۰۰:۰۰
کد خبر: ۱۰۳۹۸۵
الزامات نوآوری در نظام‌های سلامت

تعادل|

 با وجود چالش‌هایی که نظام‌های سلامت در سراسر دنیا با آن روبه‌رو هستند، نوآوری در نظام‌های سلامت با سرعت کمی انجام می‌گیرد اگرچه واژه نوآوری یکی از شعارها در ادبیات مراقبت سلامت است، تحقیقات مشترک در سطح بین‌المللی در این زمینه اندک است.

برای درک علل موفقیت و شکست نوآوری‌های مراقبت سلامت، ضروری است تا مسیر پیچیده‌یی را که به نوآوری‌های کاربردی می‌انجامد، مرور کرد. به‌علاوه نوآوری‌ها از زمینه بیرونی که در آن قرار دارند، یعنی ویژگی‌های محیطی و عملیاتی نظام مراقبت سلامت جدا نیستند.

در این گزارش که ترجمه بخشی از کتابی تحت عنوان «چالش‌ها و فرصت‌های مدیریت مراقبت‌های سلامت» است، با مقایسه نظام‌های سلامت مختلف در سه کشور یعنی ایالات متحده امریکا، انگلستان و آلمان، بر اینکه تا چه اندازه نوآوری در نظام‌های سلامت به‌گونه‌یی راهبردی مورد توجه قرار می‌گیرد بحث خواهد شد.

واضح است که تفاوت‌های زیادی در ظرفیت نوآوری نظام‌های سلامت مختلف وجود دارد که ممکن است بر میزان انتقال نوآوری تاثیر بگذارد. از این‌رو پژوهش‌ها در این حوزه باید چشم‌اندازی بین‌المللی را به‌منظور حرکت به سمت ارائه مراقبت‌های سلامت یکپارچه و عادلانه‌تر اتخاذ کنند.

مقدمه

برخلاف ظهور مکرر نوآوری‌های مبتنی بر شواهد در نظام‌های مراقبت سلامت در طول سال‌ها، انتشار، اتخاذ و اجرای نوآوری‌ها هم در درون نظام‌های سلامت و هم در بین نظام‌های سلامت به کُندی پیش می‌رود. این با وجود چالش‌هایی است که نظام‌های سلامت در سراسر دنیا با آن روبرو هستند و به جهت برطرف شدن، نیازمند راهکارهای نوآورانه هستند. چالش‌های عمده‌یی که بطور معمول وجود دارند، شامل جهانی شدن مشکلات سلامتی، بحران‌های مالی، هزینه‌های رو به افزایش مراقبت‌های سلامت، افزایش تقاضاهای جمعیت، کمبود کارکنان آموزش دیده مراقبت‌های سلامت برای گسترش خدمات و همچنین مسائل پزشکی قانونی هستند.

در حقیقت وجود این چالش‌ها دلیلی است بر ضرورت پذیرش بیشتر و اتخاذ بهترین اقدامات نوآورانه توسط دولت‌ها به‌منظور افزایش کارآیی و اثربخشی نظام‌های سلامت.

با این‌حال گرچه واژه «نوآوری» یکی از شعارها در ادبیات مراقبت‌های سلامت است، تعداد تحقیقات مشترکی که در سطح بین‌المللی به موضوع نوآوری در مراقبت‌های سلامت می‌پردازد هنوز کم است که این موضوع تا حدودی دلیل سرعت کم نوآوری در سطح جهانی است.

 

 مفهوم نوآوری در نظام سلامت

چندین توصیف از نوآوری در ادبیات آن وجود دارد، اما در این گزارش با توجه به هدف مطالعه از تعریف مربوط به اوماشونو و اینسبروتش (2010)، یعنی «معرفی یک مفهوم، ایده، خدمت، فرآیند یا محصول جدید که هدف آن بهبود درمان، تشخیص، آموزش، پرورش، پیشگیری و تحقیق بوده و اهداف بلندمدت آن بهبود کیفیت، ایمنی، پیامدها، بهره‌وری و هزینه‌ها است» استفاده خواهیم کرد. این توصیف باعث شده تا ارائه‌دهندگان این تعریف، چارچوب مفهومی را ایجاد کنند که متغیرهای دخیلی که باعث انجام نوآوری در مراقبت‌های سلامت می‌شوند مشخص شده و بیماران بدون غافل شدن از نیازهای پزشکان/ ارائه‌دهندگان به‌گونه‌یی قوی در مرکز قرار گیرند. همچنین در این چارچوب فناوری اطلاعات یک نقش حیاتی در نوآوری مراقبت‌های سلامت ایفا می‌کند اما فقط وسیله‌یی برای رسیدن به یک هدف است. در نوآوری در نظام‌های سلامت، مراقبت‌های سلامت با کیفیت بالا و بهبود تجربه بیماران باید به عنوان اولویت اصلی باقی بماند. با اینحال برای درک کامل موفقیت‌ها یا شکست‌های نوآوری‌ها و همچنین فهم علل اینکه چرا فرآیندهای مختلف، یعنی انتشار، پذیرش و اجرای نوآوری کند هستند ضروری است تا به کاوش عمیق‌تر در این مسیر پیچیده بپردازیم. به همین اندازه نیز اهمیت دارد که بطور مفهومی فرآیندهای جدا از هم ولی مرتبطی را که به‌صورت بالقوه به نوآوری‌های موفق و کاربردی می‌انجامد توصیف کرد.

همچنین بنابر نظر گرینهالگ، این فرآیندها از زمینه خارجی یعنی شرایط سیاسی- اجتماعی و اقتصادی، ساختار حقوقی، ثبات محیطی، مشوق‌ها و همچنین شبکه‌ها و هنجارهای درون سازمانی جدا نیستند. ارزیابی نقاط قوت و ضعف نوآوری‌های گذشته در نظام سلامت نیز یک نقشه راه در مورد نحوه غلبه بر موانع انتقال این نوآوری‌ها فراهم می‌کند. این نوشته تنها به مرور ادبیات نوآوری در مراقبت‌های سلامت نخواهد پرداخت و قصد دارد به مکانیسم‌های زمینه‌یی وسیع‌تری که ممکن است بر نوآوری در نظام‌های سلامت مختلف تاثیر بگذارد نظر بیاندازد. در حقیقت مقایسه و در مقابل هم قرار دادن سه نظام سلامت مجزا، یعنی ایالات متحده، انگلستان و آلمان به درک این موضوع کمک می‌کند که چرا نوآوری‌های یک نظام سلامت به راحتی ممکن است در نظام دیگر پذیرفته نشوند. به‌عبارت دیگر تفاوت‌های بین نظام‌های سلامت می‌تواند دلیلی بر کُندی انتقال نوآوری در بین مناطق جغرافیایی باشد.

 ارتباط مفهومی اشاعه، پذیرش و اجرای نوآوری‌ها

برخی از پژوهشگران در مورد آنچه که نوآوری را در مراقبت‌های سلامت تحت تاثیر قرار می‌دهد توضیحاتی ارائه داده‌اند. راجرز نخستین فردی بود که تئوری نوآوری را به فرآیند پذیرش ایده‌های خلاقانه توصیف کرده و اشاره کرده که این ایده به‌دنبال تایید و حمایت نوآوری‌ها به‌وسیله گروه‌های هدف است. این تئوری به‌دنبال این است تا توضیح دهد که نوآوری‌ها چگونه، چرا و به چه میزان در فرهنگ‌های مختلف منتشر می‌شوند. همچنین برای پاسخ به سوالات مرتبط کمک می‌کند: مثلا چرا نوآوری خاصی سریع‌تر از سایر نوآوری‌ها انتشار می‌یابد! براساس گفته‌های راجرز چهار عنصر اصلی وجود دارد که انتشار یک ایده جدید را تحت تاثیر قرار می‌دهد، یعنی خود نوآوری، کانال‌های ارتباطی، زمان و نظام اجتماعی. راجرز بر شبکه‌های غیرشخصی و نظام‌های اجتماعی که تصمیمات و نگرش‌ها را نسبت به نوآوری تحت تاثیر قرار می‌دهد تمرکز می‌کند. گلاسکو و همکاران کار راجرز را با شناسایی 12 ویژگی که در میزان و سرعت پذیرش نوآوری دخالت دارند گسترش دادند. این 12 ویژگی عبارتند از: 1. مزیت: آیا اجرای این نوآوری بهتر از آن چیزی است که هماکنون وجود دارد؟ 2. سازگاری: آیا این نوآوری در خدمت جمعیت هدف است؟ 3. پیچیدگی: آیا انجام آن دشوار است؟ 4. قابلیت آزمون: آیا ما می‌توانیم آن را به‌صورت پایلوت امتحان کنیم؟ 5. قابلیت مشاهده: آیا نتایج اثربخشی آن قابل اندازه‌گیری است؟ 6. تاثیر: آیا پیامدهای منفی خواهد داشت؟ 7. قابلیت برگشت: آیا ممکن است اثر آن متوقف یا معکوس گردد؟ 8. قابلیت ارتباط: آیا به آسانی قابل فهم است؟ 9. زمان: آیا اجرای آن زمان زیادی را صرف می‌کند؟ 10. ریسک: در اجرای آن خطر وجود دارد، 11. تعهد: آیا مستلزم تعهد قابل توجهی است؟ 12. قابلیت اصلاح: آیا می‌تواند با محیط و نیازها سازگار شود؟ اخیرا بر یک استدلال کرده است که میزان انتشار نوآوری تا حد زیادی از فاکتورهای مدیریتی و ضمنی درون سازمان‌های مراقبت سلامت و همچنین درک نوآوری‌ها و ویژگی‌های اشخاصی که تغییرات را اتخاذ می‌کنند تاثیر می‌گیرد. بریک هفت توصیه را برای شتاب بخشیدن به انتشار نوآوری ارائه می‌دهد: یافتن نوآوری‌های مناسب، یافتن نوآوران و حمایت از آنها، سرمایه‌گذاری روی پیشگامان اجرای نوآوری، نمایش فعالیت پیشگامان اجرا، ایجاد اعتماد و کمک به نوآوری مجدد، ایجاد شرایط تغییر و در نهایت پیروی از الگو. با اینحال این گرینهالک بود که به لحاظ مفهومی، انتشار، پذیرش و اجرای نوآوری را از طریق ایجاد یک چارچوب تعیین گام‌های وابسته به یکدیگر در نوآوری به هم مرتبط کرد.

شواهد تجربی این پیچیدگی نیز، به وسیله فلورن و همکاران که 50 تعیین‌کننده فرآیندهای نوآوری را که بر موفقیت نوآوری‌ها تاثیر می‌گذارد شناسایی کرده است، خلاصه شده است. از نظر تئوری، با خلاصه‌سازی گام‌های این فرآیندها و همچنین شناسایی تعیین‌کننده‌های نوآوری، می‌شود به‌گونه‌یی بهتر با موانع دستیابی به موفقیت در محیطی که نوآوری در آن شکل گرفته است مقابله کرد. با این‌حال براساس اصل «یک اندازه برای همه مناسب نیست»، حتی اگر نوآوران به کمترین این پیچیدگی نائل شوند، بزرگ‌ترین چالشی که کماکان باقی می‌ماند اشاعه نوآوری در بین مناطق جغرافیایی و نظام‌های مختلف است. در واقع بر طبق شواهد، بین نظام‌های سلامت از منظر اولویت‌های آنها تفاوت‌های عمده‌یی وجود دارد که تا اندازه‌ای زیاد تحت تاثیر ثروت، نظام سیاسی و فرهنگ قرار دارد. با این‌حال همان‌طور که قویاً توسط «‌دار» و «مکالی» مورد بحث قرار گرفته است، تمام نظام‌های سلامت درحال مبارزه با چالش‌هایی مشابه در مسیر ارائه مراقبت‌های سلامت با کیفیت بالا، کارآمد، موثر و قابل دسترس و مقابله با محدودیت‌های مالی و هزینه‌های رو به افزایش، به‌خصوص هزینه فناوری‌های سلامت هستند.  «هوانگ» و «کریستنسن» به صراحت اعلام کردند که «مجهزترین ارائه‌دهنده‌ها از نظر تکنولوژی در مراقبت‌های سلامت نیز از جنبه‌های هزینه‌های پایین، کیفیت بیشتر و دسترسی بهتر شکست خورده‌اند» و بنابراین درحال تحریک نوآوران به انجام تفکر بیشتر در خارج از چارچوب‌های موجود هستند. این نویسندگان ادعا می‌کنند که راه‌حل مشکل، تشویق به ایجاد مدل‌های جدید انجام کار برای دسترسی و مقرون به‌صرفه شدن مراقبت‌های سلامت است.

 دیدگاه‌ها نسبت به نوآوری

در بین نظام‌های سلامت

آتن به نوآوری‌های نظام سلامت به عنوان وجود «دارو و تکنولوژی‌های جدید سلامت، ایده‌ها، روش‌ها، اهداف یا ترتیبات نهادی جدید که به عنوان یک بداعت شناخته می‌شود» اشاره می‌کند. از طرفی بریک، مشکلاتی سیاسی و زیرساختی، وابستگی به مشاوران بیرونی، رهبری ضعیف و نقش‌های قدیمی و ناکارآمد را به عنوان موانع نوآوری در سطح نظام‌های سلامت می‌شناسد. به‌طور مشابه «هوانگ» و «کریستنسن» تکه‌تکه شدن مراقبت‌ها، نقصان بازار خرده‌فروشی، موانع قانونی و بازپرداخت پایین را ازجمله چالش‌های بیمارستان‌ها و پزشکان در مسیر تلاش برای اتخاذ مدل‌های کسب‌وکار جدید شناسایی کرده‌اند. براساس مطالبی که در ادامه از نقطه نظر انواع مدل‌های نظام سلامت در دنیا ارائه خواهد شد، واضح است که نوآوری در نظام‌های سلامت مختلف به‌گونه‌یی متفاوت مورد توجه قرار گرفته و به آن اهمیت و اولویت داده می‌شود:

* مدل خدمات سلامت ترکیبی خصوصی (ایالات متحده امریکا): اساس این مدل بر اصل کیفیت بالای مراقبت‌ها، تکنولوژی پیشرفته و بهترین مدل‌های مراقبت‌های تخصصی اما نه همبستگی و تعهد به پوشش همگانی است. این نظام سلامت از طریق بیمه‌گران دولتی (45 درصد) و خصوصی (55 درصد) تامین مالی می‌شود.

نظام‌های دولتی شامل مدیکیر، مدیکید، برنامه دولتی بیمه سلامتی کودکان و موارد دیگری همچون برنامه امور کهنه سربازان می‌شوند. شهروندان امریکایی بدون پوشش بیمه‌ای، توسط دولت فدرال از طریق مراکز بهداشتی و ارائه‌دهندگان شبکه سلامت حمایت می‌شوند. اکثر ادبیات در مورد نوآوری‌های مراقبت سلامت از ایالات متحده نشئت می‌گیرند، که دارای بیشترین مخارج سرانه سلامت یعنی 7 / 17 درصد تولید ناخالص داخلی است (داده‌های سلامت سازمان همکاری اقتصادی و توسعه OECD، 2013) . بریک، هرزلینگر و کارفمن و همکاران منتقدان بزرگ نظام مراقبت‌های سلامت امریکا هستند زیرا معتقدند فاقد تعهد نسبت به پوشش سلامت همگانی است و گران، ناکارآمد، غیرقابل دسترس و ناپایدار توصیف می‌شود. با این‌حال به‌طور گسترده گزارش می‌شود که ایالات متحده یک رهبر جهانی در عرصه نوآوری‌های پزشکی، یعنی حوزه‌های علوم پزشکی پایه، تشخیص و درمان است و شهرتش، مبنی‌بر مجهزترین امکانات بهداشتی درمانی همراه با خدمات فوق‌تخصصی، آن را به مقصد منتخب برای خدمات بهداشتی درمانی پیشرفته تبدیل کرده است. با وجود این، با وجود سرمایه‌گذاری کلان در نظام سلامت امریکا، «هرزلینگر» استدلال می‌کند که بسیاری از تلاش‌ها برای نوآوری به این دلیل که با موانع متعددی ازجمله منافع ذی‌نفعان قدرتمند روبرو می‌شوند به شکست می‌انجامد، برای مثال اوباماکر که هدفش افزایش دسترسی امریکایی‌ها به بیمه سلامت با کیفیت و مقرون به صرفه و کاهش رشد هزینه‌های مراقبت سلامت در امریکا بوده است، مورد انتقاد قرار گرفته است، یکی از انتقادات متداول به اوباماکر این است که مالیات‌های سنگین بر کارخانجات محصولات دارویی و تجهیزات پزشکی، ظرفیت آنها را برای سرمایه‌گذاری بر نوآوری که در بلندمدت می‌تواند زندگی‌ها را نجات داده و هزینه‌های کلی سلامت را کاهش دهد، کم می‌کند. «کانن» تا آنجا پیش می‌رود که می‌گوید نوآوری بهترین جایگزین اوباماکر است. این بحث تا حد زیادی ناشی از این واقعیت است که نظام ایالات متحده مصرف‌کننده محور است و بنابراین آن نوع از نوآوری که شامل تکنولوژی‌های جدیدی که بیمه‌شدگان بخش خصوصی را جذب و باعث تولید درآمد می‌شود بطور موفق مورد پذیرش قرار می‌گیرد. در سطح نظام سلامت، نوآوری در امریکا بطور عمده بر استفاده از تکنولوژی اطلاعات جهت حمایت از نوآوری، یکپارچگی نظام و تداوم ارائه مراقبت‌های با کیفیت که برای مصرف‌کنندگان جذاب است تمرکز می‌کند.

* مدل مالکیت و تصدی دولتی (انگلستان) این مدل بر اصول عدالت و همگانی بودن مبتنی است. دولت به عنوان مالک و متصدی نظام بهداشتی درمانی، مسیر عملیاتی و استراتژیک را تدارک می‌بیند. بنابراین دولت به‌منظور اطمینان از پوشش همگانی، خود به عنوان پرداخت‌کننده واحد، خدمات طب ملی (NHS) را از طریق بیمه سلامت عمومی تامین مالی می‌کند. NHS انگلستان اغلب با نظام سلامت ایالات متحده در تضاد است، زیرا مورد اول یک تعهد تاریخی نسبت به پوشش همگانی و کیفیت مراقبت‌ها از طریق مسوولیت اندازه‌گیری شاخص‌های کلیدی سلامت دارد، اما در مقایسه، ظرفیت نوآوری کمتری را داراست. منتقدان به NHS که به عنوان طبی می‌نگرند که به نظر تستا و بلاک ناکارآمد و غیراثربخش است. درواقع این نظام دارای لیست انتظار طولانی‌مدت، سرمایه‌گذاری ناکافی در تجهیزات مراقبت سلامت، مسوولیت‌پذیری ضعیف در قبال نیازهای بهداشتی درمانی، دسترسی مشکل به مراقبت‌ها، بهره‌وری پایین، کم‌انگیزگی ارائه‌دهندگان خدمات و همچنین اشکال مختلف سهمیه‌بندی مراقبت‌ها است. NHS برخلاف نظام سلامت ایالات متحده مبتنی‌بر مصرف‌کننده نیست. از آنجا که دولت، نوع، مکان و دسترسی به مراقبت‌ها را تعیین می‌کند، بیماران انتخاب‌های کمتری دارند و این امر تا حدی باعث می‌شود که آنها منفعلانه عمل کنند. افرادی که دارای بیمه خصوصی هستند در این باره مشارکت فعالانه‌تری خواهند داشت. به‌علاوه جدا از ذات رقابتی خدمات دارای بودجه غیردولتی، NHS رقابت کمتری را که بتواند محرک تغییر، بهبود یا نوآوری باشد به وجود می‌آورد. یک تفاوت مهم بین نظام‌های سلامت ایالات متحده و انگلستان این است که دومی تنها 4 / 9 درصد از تولید ناخالص داخلی را در مقایسه با 7 / 17درصد که در ایالات متحده اختصاص داده می‌شود، هزینه می‌کند.

 دلیل اصلی این تفاوت آشکار این است که NHS از نظر نوآوری در سطح نظام سلامت، بر تغییر پارادایم از خدمات مبتنی‌بر بیمارستان به مدیریت بیماری‌های مزمن عمدتا غیرواگیر در جامعه تمرکز می‌کند. برخلاف ایالات متحده، NHS این تعهد را بر دوش پزشکان عمومی قرار می‌دهد که به عنوان دروازه‌بانانی برای بررسی‌ها و بستری‌های بیمارستانی گرانتر و همچنین مدیریت و هماهنگی مراقبت‌ها، عمل کنند. در این روش پزشکان عمومی در انگلستان نقش مهمی را در توزیع منابع محدود برای ارائه خدمات سلامت ایفا می‌کنند. ماهر و همکاران به نوآوری در NHS به عنوان «انجام چیزها به‌گونه‌یی متفاوت و انجام چیزهای متفاوت» ولی در عین حال وفادار ماندن به اصول عدالت و پوشش همگانی که در درجه اول به طب ملی اهمیت می‌دهد، اشاره می‌کنند، نیکلسون در تضاد آشکار با نقدی که بر نظام ایالات متحده وارد می‌شود، ادعا می‌کند که «NHS، حکایتی از موفقیت ملی است که در تار و پود جامعه ما نهفته شده است و همچنین بیان عمومی از ارزش‌های اجتماعی است» اما کماکان اهمیت نوآوری را با بیان این قول تصدیق کند: «نوآوری می‌تواند در فراهم آوری یک نقشه راه برای ارتقای کیفیت و در عین حال ایجاد بهره‌وری و کارآیی در موقعیت مالی بد کمک‌کننده باشد». از این‌رو بدیهی است که در انگلستان تمرکز نوآوری نظام سلامت بر بازطراحی خدمات مراقبت سلامت است تا بتوان به صرفه‌جویی بیشتر پول و کارآیی بالاتر دست پیدا کرد.

* مدل قیمومیت دولتی خدمات سلامت (آلمان) که بر اصل همبستگی استوار است و عمدتا از این جهت که دولت دسترسی به بسته مزایای جامع را برای همه شهروندان متعهد می‌شود، مشابه نظام سلامت انگلستان است. این سیستم دولتی، قیم و اداره‌کننده خدمات مراقبت سلامت است و به وسیله هر دوی سازمان‌های بیمه‌یی و ارائه‌دهندگان مدیریت می‌شود درحالی که بیماران به‌طور آشکار روی چندین موضوع، عمدتا پرداخت، کیفیت خدمات و تعداد بیماران مذاکره می‌کنند. این نظام به‌وسیله کارفرمایان و از طریق مشارکت‌های مبتنی‌بر پرداخت و همچنین به وسیله اشخاص از طریق حق بیمه پرداختی مستقیم برای بیمه‌های‌شان تامین مالی می‌شود. یک تفاوت عمده بین نظام انگلستان و آلمان نبود دروازه‌بان در آلمان است که منجر به تکه‌تکه شدن مراقبت‌ها می‌شود. در آلمان حدود 180 بیمه سلامت یا صندوق‌های بیماری برای بستن قرارداد با بیماران/ مشتریان به رقابت می‌پردازند. کارآیی نیز به‌طور خودتنظیمی بین صندوق‌های بیمه‌یی ایجاد می‌شود.

به‌علاوه نظام آلمان اجازه خروج از بیمه اجتماعی را در زمان ترجیح بیمه خصوصی توسط فرد می‌دهد.

در واقع آلمان تنها کشوری است که از رویکرد بیمه اجتماعی که این انتخاب را مجاز می‌داند استفاده می‌کند. در آلمان هزینه‌های مراقبت‌های سلامت به عنوان درصدی از تولید ناخالص داخلی 3 / 13 درصد است. درحالی که به‌نظر می‌رسد نسبت به خروجی بهداشتی- درمانی آن زیاد باشد. آلمان اغلب به عنوان کشوری شاخص از لحاظ ایمنی بیمار در نظر گرفته می‌شود. آلمان همانند ایالات متحده، در سطحی از نظام سلامت، درحال اتخاذ یک رویکرد مصرف‌کننده محور برای نوآوری است و در عین حال همانند نظام انگلستان طرح‌های خود را بر تقویت مراقبت‌های اولیه و مدیریت بیماری‌های مزمن متمرکز می‌کند ولی برخلاف انگلستان، رویکردهایی را مورد استفاده قرار می‌دهد که شامل هر دوی ارائه‌دهنده و مشتریان است. عنصر کلیدی که پشت این طرح‌ها نهفته است ارتقای تکنولوژی اطلاعات، به عنوان یک استراتژی نوآوری است که بازمهندسی فرآیندهای کاری خدمات مراقبت سلامت را پشتیبانی می‌کند.

 دلایل دشوار بودن نوآوری

در مراقبت‌های سلامت

از یک دیدگاه، مدل انتشار نوآوری یک تورش به نفع نوآوری دارد که در آن فرض می‌شود همه نوآوری‌ها باید پذیرفته شده و انتشار یابند. با اینحال نتایج برخی نوآوری‌ها ممکن است با زمینه و بافت محلی متناسب نباشد که در این‌صورت باید رد شوند، تغییر یابند یا اینکه بازسازی شوند. به‌علاوه ممکن است منابع مورد نیاز برای انتشار نوآوری‌ها موجود نباشند و بنابراین معقولانه این است تا منافع آن در مقابل هزینه‌هایش مورد ارزیابی قرار گیرد و در نهایت تصمیم به انتشار یا عدم انتشار آن گرفته شود. سه کشور نمونه که پیش از این مورد بحث قرار گرفتند، نشان دادند که به‌شدت براساس اصولی که نظام سلامت آنها شکل گرفته و پیش رفته است با یکدیگر تفاوت دارند و این می‌تواند انتقال نوآوری را از یک نظام به نظامی دیگر تحت تاثیر قرار دهد. ازاین‌رو جای تعجب نیست که در میان محققان اجماع وجود دارد که ایجاد و انتشار نوآوری در مراقبت‌های سلامت هنوز کند است. البته در این باره چندین توضیح ممکن وجود دارد که در زیر مورد بحث قرار خواهد گرفت:

1. نبود استراتژی‌های واضح برای نوآوری، تلاش‌ها را تضعیف می‌کند و به تکه‌تکه شدن فرآیندهای نوآوری منجر می‌شود. پاولوس و همکاران، اظهار کرده‌اند که استراتژی واضح و پویا که مسیر نوآوری‌های موفق را از آغاز ایده تا مرحله اجرایی نظارت می‌کند می‌تواند در زمینه نوآوری به سازمان‌ها و نظام‌های سلامت کمک بسیاری کند، برای مثال آنها موفقیت بازطراحی نظام مراقبت سلامت «کیسینجر» در شمال شرق و مرکز پنسیلوانیا را به استراتژی‌های نوآوری در نظام سلامت که توسط رهبری موثر پزشکی، تیم اختصاص داده شده به نوآوری، نظام اطلاعات سلامت الکترونیک دولتی و مشوق‌های مالی حمایت می‌شدند، نسبت دادند.

2. د. ساویگنی و آدام و همچنین آتن از به‌کارگیری تفکر سیستم‌ها و توجه به اجزای کلیدی نظام‌های سلامت انطباقی پیچیده به‌منظور تحلیل موثر موفقیت یا شکست در اتخاذ نوآوری دفاع کردند. این اجزای کلیدی شامل این مواردند: عوامل زمینه‌یی، ویژگی‌های نظام سلامت، موسسات درون نظام سلامت و پذیرش نوآوری ازسوی نهادهای داخل این موسسات که با کنش بر یکدیگر بر میزان پذیرش نوآوری در نظام سلامت تاثیر می‌گذارند. موفقیت یا عدم موفقیت در اجرای نوآوری‌ها و همچنین سرعت و مقیاس پذیرش و انتشار آن تحت تاثیر چالش‌هایی است که نوآوری‌ها قرار است با آن مقابله کنند. به‌علاوه این موضوع بیشتر تحت تاثیر نوع نوآوری‌ها، اشخاص و موسسات و نظام‌هایی که نوآوری‌ها را می‌پذیرند قرار دارد. پلیسک، به نظام مراقبت سلامت ایالات متحده به عنوان نظام انطباقی پیچیده که می‌تواند قوانین ساده را اتخاذ، یک چشم‌انداز خوب را تدوین و تنظیم و در تلاش برای رسیدن به هدف کیفیت، کارآیی و دسترسی، فضای گسترده‌ای را برای نوآوری فراهم کند، اشاره دارد.

3. از دیدگاه دیگر، نوآوران باید یک تحلیل قوی از ذی‌نفعان انجام دهند. درواقع شکست در ارزیابی قدرت ذی‌نفعان و نقشی که ذی‌نفعان کلیدی در طرح‌ریزی مراحل، ایفا می‌کنند ریسک از دست دادن سرمایه‌گذاری‌های اساسی در نوآوری را به راحتی تداوم خواهد داد به این دلیل که بازیگران عمده یا همان ذی‌نفعان در نهایت ممکن است جلوی نوآوری را بگیرند. در این رابطه هرزلینگر دو نوآوری که برای یک مقصود ایجاد شده بودند ولی سرنوشت متفاوتی داشتند را با یکدیگر مقایسه کرد: در این مثال «مینت کلینیک» نمونه‌یی موفق بود، به این دلیل که توسط پرستاران اداره می‌شد و ازاینرو با پزشکان جامعه ضدیتی به وجود نیاورد. ولی در مقابل، مراکز مراقبت بهداشتی از این دست که در شرق و میانه غربی ایالات متحده راه‌اندازی شده بود شکست خورد، زیرا خود را در مقابل پزشکان جامعه محلی که برچسب متوقف کردن سلامت را به‌خاطر داشتن کیفیت پایین داشتند می‌دید. علاوه‌بر این دشوار است که رفتار پزشکان را که بطور سنتی تمایل دارند شهرت و استقلال شخصی خود را حفظ کنند تغییر داد. آنها اغلب در داخل یک فرهنگی از اشتباه و پنهانکاری رفتار می‌کنند که مانع یادگیری سازمانی و شکل‌گیری نوآوری می‌شود. به همین دلیل تغییر روش‌های پزشکی و سازمان‌های مراقبت سلامت بدون تحلیل این ذی‌نفعان مهم دشوار است. همچنین از لحاظ تاریخی در همه نظام‌های سلامت، کارکنان پزشکی نشان داده‌اند که بر پذیرش یا رد یک نوآوری موثر هستند. فیتزجرالد و همکاران به شبکه‌هایی متشکل از مجموعه‌یی مختلف از گروه‌های تخصصی به عنوان نیروی تثبیت‌کننده و کنترل‌کننده نوآوری و همچنین به رهبران عقیده‌یی به عنوان سرعت‌بخش و شتابدهنده تغییرات اشاره می‌کنند. همچنین نوآوری‌های مراقبت سلامت که اغلب توسط قوانین تدوین می‌شوند به‌منظور پذیرش در کشورهایی که این نوآوری‌ها در آن اتخاذ می‌شوند نیازمند حمایت‌های سیاسی سیاستمداران (گروهی دیگر از ذی‌نفعان) هستند.

4. باید با استفاده از تحلیل تئوری نیروی «کرت لوین» و مدیریت نیروها (یعنی نیرو محرکه‌هایی که وضعیت را از وضع موجود دور می‌کنند و نیروهای بازدارنده که مانع حرکت از تعادل موجود می‌شود)، به موقع به سمت تغییری به عنوان بخشی از نوآوری سوق پیدا کرد. این تنها از طریق یک استراتژی شفاف، تحلیل قوی ذی‌نفعان و شناسایی تعیین‌کننده‌های نوآوری و همچنین شناسایی موانع موجود بر سر راه فرآیند نوآوری تحقق پیدا می‌کند. «لیوکس» بهره‌برداری از سه ویژگی، یعنی مربوط بودن، قابلیت استفاده و پایداری را به‌منظور جذاب کردن نوآوری از منظر نظام سلامت پیشنهاد می‌کند. این ویژگی‌ها باید اساس چارچوب دستور کار مبتنی‌بر سیاست‌گذاری را به‌منظور مرتبط کردن فرآیندهای بالادستی طراحی با نیازها و اولویت‌های پاییندستی شکل دهند. بریک توصیه می‌کند که به‌جای اینکه شرایط ایده‌آل برای اجرای کامل و فوری نوآوری فرض شود بهتر است چشم‌اندازی مبتنی‌بر درک اینکه نوآوری کجا و چگونه می‌تواند منتشر شود، اتخاذ شود. در واقع زمانی که این سه نظام سلامت (ایالات متحده، آلمان و انگلستان) را با یکدیگر مقایسه می‌کنیم و در مقابل یکدیگر قرار می‌دهیم، روشن است که ابعاد سازمانی و محیطی نظام‌ها مانع از اتخاذ «یک اندازه متناسب همه» در مورد نوآوری، خواهد شد.

 نتیجه‌گیری

نوآوری در مراقبت‌های سلامت باید با چشم‌انداز بین‌المللی اتخاذ شود، به این دلیل که اختلاف‌های گسترده‌ای بین نظام‌های سلامت از نظر ظرفیت نوآوری وجود دارد. همچنین چندین سوال بطور گسترده بدون پاسخ باقی می‌ماند که ممکن است تحقیقات آینده را روی نوآوری‌های بین‌المللی هدایت کند. این سوال‌ها عبارتند از: آیا اختلافات نوآوری‌ها بین نظام‌ها مربوط به توانایی، منابع یا نوع نظام سیاسی است؟ هزینه‌های تاخیر در نوآوری کدامند؟ آیا صنعت مراقبت‌های سلامت منافع بیماران را بالاتر از سود قرار می‌دهد؟ اینها و سایر سوالات مرتبط باید ما را برای رسیدن به اهداف عادلانه‌تر در ارائه مراقبت‌های سلامت یکپارچه راهنمایی کنند، آنچه مشخصا به عنوان اولویت بالاتر تمامی نظام‌های سلامت شده است دستیابی به سطح بالایی از ارائه خدمات، بهره‌وری، اثربخشی، دسترسی و پوشش جمعیت و همزمان مقابله با هزینه‌های رو به افزایش مراقبت‌های سلامت است.

* منبع: مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی